معنی کلمه بسس در لغت نامه دهخدا بسس. [ ب ِ س َ ] ( ع اِ ) ج ِ بِسَه و بِسَّه. ( ناظم الاطباء ).بسس. [ ب ُ س ُ ] ( ع اِ ) پسته های لت کرده شده. || شتر مادگان رام و انس یافته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || شبانان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
جملاتی از کاربرد کلمه بسس سانت آدریا د بسس ۳٫۷۸ کیلومترمربع مساحت و ۳۵٬۱۵۱ نفر جمعیت دارد. تا خانه کرد آن مه در کوچه خرابات بسس خانمان فروشند بس خاندان بر افتاد