بسس

معنی کلمه بسس در لغت نامه دهخدا

بسس. [ ب ِ س َ ] ( ع اِ ) ج ِ بِسَه و بِسَّه. ( ناظم الاطباء ).
بسس. [ ب ُ س ُ ] ( ع اِ ) پسته های لت کرده شده. || شتر مادگان رام و انس یافته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || شبانان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه بسس در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۲(بار)

جملاتی از کاربرد کلمه بسس

سانت آدریا د بسس ۳٫۷۸ کیلومترمربع مساحت و ۳۵٬۱۵۱ نفر جمعیت دارد.
تا خانه کرد آن مه در کوچه خرابات بسس خانمان فروشند بس خاندان بر افتاد