بزرگ پای

معنی کلمه بزرگ پای در لغت نامه دهخدا

بزرگ پای. [ ب ُ زُ ] ( ص مرکب ) آنکه پای بزرگ دارد. ( یادداشت بخط دهخدا ) :
گنگی بلندبینی ، گنگی بزرگ پای
محکم سطبرساقی ، زین گردساعدی.عسجدی.

معنی کلمه بزرگ پای در فرهنگ فارسی

آنکه پای بزرگ دارد .

جملاتی از کاربرد کلمه بزرگ پای

در پیمان‌های صلحی که در پی آمد، نیروهای متفقین که پروس و انگلستان و هانوفر نیز به آن‌ها پیوسته بودند، به امپراتوری سوئد به عنوان یک قدرت بزرگ پایان دادند و روسیه بر شمال مسلط شد. پارلمان خسته از جنگ به خواست قدرت‌های جدید گردن نهاد و قدرت پادشاه را تا اندازهٔ یک پادشاه مشروطه کم کرد و قدرت در دست یک دولت غیرنظامی قرار گرفت که پارلمان کنترلش می‌کرد. «عصر آزادی» آغاز شد و اقتصاد با تکیه بر صادرات آهن و چوب به بریتانیا بازسازی شد.
این مخزن فرانکلین دلانو روزولت لیک نام دارد که به افتخار رئیس‌جمهور ایالات متحده که ریاست مجوز و تکمیل سد را برعهده داشت، نامگذاری شده‌است. ایجاد این مخزن باعث جابجایی بیش از ۳۰۰۰ نفر از جمله بومیان آمریکایی شد که سرزمین‌های اجدادی آنها تا حدی زیر آب رفته بود. در حالی که سد شامل گذرگاه ماهی نمی‌شود، همچنین سد پایین دست بعدی، سد اصلی رئیس ژوزف دام نیز شامل نمی‌شود. این بدان معناست که هیچ ماهی قزل آلا به سد گرند کولی نمی‌رسد. سومین سد بزرگ پایین دست، سد ولز، دارای سیستم پیچیده‌ای از نردبان‌های ماهی است که برای تخم ریزی سالانه و مهاجرت ماهی قزل آلا مناسب است.