بزرگ نسب

معنی کلمه بزرگ نسب در لغت نامه دهخدا

بزرگ نسب. [ ب ُ زُ ن َ س َ ] ( ص مرکب ) طرماح. عصر. ( منتهی الارب ). بزرگ نژاد. بزرگ زاده. با نسب عالی :
هوای صحبت آن ماهروی غالیه موی
هوای خدمت آن خواجه بزرگ نسب.فرخی.

معنی کلمه بزرگ نسب در فرهنگ فارسی

طرماح عصر .

جملاتی از کاربرد کلمه بزرگ نسب

گام ر دیز مینور بر سه نوع : مینور تئوریک (طبیعی)، مینور هارمونیک و مینور ملودیک استوار است و گام بزرگ نسبی آن، فا دیز ماژور است و دارای شش علامت دیز در سرکلید است.
گام دو مینور بر سه نوع مینور تئوریک (طبیعی)، مینور هارمونیک و مینور ملودیک استوار است و گام بزرگ نسبی آن، می بمل ماژور است و دارای علامت سرکلید: سی بمل، می بمل و لا بمل است.
گام ر مینور بر سه نوع مینور تئوریک (طبیعی)، مینور هارمونیک و مینور ملودیک استوار است و گام بزرگ نسبی آن، فا ماژور است و علامت «سرکلید»، «سی بمل» است.
عید سوم وزارت نواب کامیاب شهزادهٔ بزرگ نسب مرشد رشید
آن بهی طلعت بزرگ نسب آن ز علم و ورع چراغ عرب
گام ر بمل مینور بر سه نوع : مینور تئوریک (طبیعی)، مینور هارمونیک و مینور ملودیک استوار است. گام بزرگ نسبی آن، فا بمل ماژور و دارای شش علامت بمل و یک علامت دوبل بمل در سرکلید است.