بزرگ منش

معنی کلمه بزرگ منش در لغت نامه دهخدا

بزرگ منش. [ ب ُ زُ م َ ن ِ ] ( ص مرکب ) بلندهمت. بلندطبع. متکبر. ( مهذب الاسماء ) ( ناظم الاطباء ). مختال. منیع. ابلخ.بَلخ. بطر. و در تداول ، آنکه آثار بزرگی نفس از او هویداست : دوم صورت [ از صور جنوبی فلکی ] صورت جبار، ای بزرگ منش. ( التفهیم ). میان اتباع او [ شیر ] دو شگال بودند یکی را کلیله نام و دیگری را دمنه و هر دو ذکای تمام داشتند و لیکن دمنه حریص تر بودو بزرگ منش تر. ( کلیله و دمنه ). || معجب. خویشتن بین. بطر. ( یادداشت مؤلف ). خودخواه. جاه طلب.

معنی کلمه بزرگ منش در فرهنگ عمید

۱. بزرگوار.
۲. بلندهمت.

معنی کلمه بزرگ منش در فرهنگ فارسی

بلند همت متکبر .
بزرگوار، بلندهمت

جملاتی از کاربرد کلمه بزرگ منش

اگر مردم زمان بر حسب رسم معمول و متداول - براى نماز گزاردن - سجاده را به همراهخود برمى دارند، و از آن براى اقامه نماز استفاده مى كنند شاگرد هم مى تواند ماننداستاد، سجاده اى را همراه خود بردارد و روى آن نماز بخواند، و طبق رسممعمول عمل كند. اما اگر مساءله همراه گرفتن سجاده و استفاده از آن براى نماز، به عنوانشعار مترفعان و همرنگى با رفتار بزرگ منشان تلقى گردد، به كار گرفتن چنينبساط مترفعانه و بزرگ منشانه ، در خور دانشجو و طالب علم نمى باشد؛ چنانكه اينوضع در پاره اى از بلاد مرسوم است كه مترفعان و بزرگ منشان ، سجاده مخصوصى راهمراه خود گرفته و از آن براى نماز استفاده كنند.
((اى عزيزان ! اى بزرگ منشان ! اينك درهاى بهشت (به روى شما) باز شده كه نهرهايشجارى و درختانش سبز و خرم است و اينك رسول خدا و شهيدان راه الهى منتظر ورود شمابوده و قدوم شما را به همديگر مژده مى دهند. پس بر شماست كه از دين خدا و رسولشحمايت و از حرم پيامبر دفاع كنيد)).
جهان لطف و کرم کارساز ترک و عجم پناه تیغ و قلم و سرور بزرگ منش
ز آدم آمده تا نسل خود بزرگ منش به او کریم نسب شد بزرگ والایی
بزرگ معجزه ها داری ای بزرگ منش که هر که از تو ندید است کی کند باور