بزرگ بینی. [ ب ُ زُ ] ( ص مرکب ) آنکه بینی کلان دارد. ( یادداشت بخط دهخدا ). مقابل کوچک بینی. آنَف : و آن شتربان مردی بود سرخ مو، گربه چشم و بزرگ بینی. ( قصص الانبیاء ص 122 ). هست همانا بزرگ بینی آن زال چادر از آن عیب پوش بینی زال است.خاقانی.
معنی کلمه بزرگ بینی در فرهنگ فارسی
آنکه بینی کن دارد مقابل کوچک بینی .
جملاتی از کاربرد کلمه بزرگ بینی
هیچ امیدی نیست که انسان غرق در تصویر خویش، به سر منشأ چیزها بازگردد، تعقل قلب انسان را از خود بینی و همراه ملازمش یعنی خود بزرگ بینی دور میکند.
از بس تواضع او را کوچک دل شناسی لیکن برادر او مرد بزرگ بینی
نوع خود بزرگ بینی (معتقد است که آنها بزرگترین، قویترین، سریعترین، ثروتمندترین یا باهوشترین فرد هستند)،
خود بزرگ بینی به منزله نیروی تولید شده در اثر تصویر خویش است. انسانی که غرق در تصویر خویش، باشد. از آنجا که امیدی ندارد زمانی بتواند به سر منشأ چیزها باز گردد، در وجود خویشتن در طلب تسلی و آرامش است. و با این کار قصد دارد تصویر خود را جاودان سازد.
هست همانا بزرگ بینی آن زال چادر از آن عیب پوش بینی زال است
استفادهٔ نامجو از برخی عبارتهای تند در این ترانه خطاب به رضاشاه، با واکنشهای گستردهای در افکار عمومی و رسانهها مواجه شد. نامجو در مصاحبهای با بیبیسی فارسی دربارهٔ جنجالهای صورتگرفته دربارهٔ محتوای ترانه، آن را صرفاً یک شوخی با رضاشاه خواند. وی در ادامه این ترانه را «خدمت کوچکی برای برون رفت از توهم خود بزرگ بینی ملی و تاریخیمان» خواند.
چهارها خودآگاه، حساس و کم حرف هستند. از نظر احساسی صادق و خلاق میباشند. این افراد میتوانند خود آگاه و مودی باشند. با منع کردن خود برای ارتباط با دیگران بدلیلی احساس آسیبپذیری و ناتمامی، این اشخاص ممکن است احساس اهانت و رهایی از راه معمولی زندگی داشته باشند. این افراد بهطور معمول با سودا، خود بزرگ بینی، ترحم بخود مشکل دارند. این افراد در بهترین حالت پذیرنده خود، الهام بخش و خلاق هستند، آنها قادر هستند تا خود را از نو بسازند و تجربیات خود را منتقل کنند.
لایه زیرین نقاب خود بزرگ بینی، ترحم و دلسوزی به حال خود است که تغییر شکل داده.
سر بلند و پهن وپوزه مانند و کند است، چشمها کوچک بوده و در مرکز حدقه قرار گرفته و توسط بافت چربی احاطه شدهاند، این بافت به سمت جلو تا اطراف منافذ بزرگ بینی کشیده میشود.