برگماشته. [ ب َ گ ُ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) منصوب. نصب شده. ( فرهنگ فارسی معین ). سِلطیط. مُسطِّر. مسلط. مُسیطر. || وکیل و مباشر. ( ناظم الاطباء ). کارران. موکَّل. - برگماشته شدن ؛ منصوب شدن. تَسطیر. تسلّط. تَسیطُر. سَیطرة. ( دهار ) ( ترجمان القرآن جرجانی ).
معنی کلمه برگماشته در فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- منصوب نصب شده . ۲- مباشر وکیل .
جملاتی از کاربرد کلمه برگماشته
قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ گوی بمیراند شما را و سپری کند شما را فریشته مرگ، الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ آنکه برگماشتهاند بر شما، ثُمَّ إِلی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ (۱۱) و آن گه شما را با خداوند شما برند.
برنج نخستین ستاد شهرستان برنچ، میشیگان بود که در سال ۱۸۳۱ برگماشته شد. بعدها نام این شهرک و شهرستان از جان برنچ ، که وزیر وقت نیروی دریایی ایالات متحده بود گرفته می شود.
لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ (۲۲) تو بر دشمنان برگماشتهای، دسترس دار نیستی.
روستای میسوروز های آغازین به عنوان نخستین ستاد شهرستان برنچ در افتتاحیه منصوب می شود، بعدها این روستا به علت یک خطا رویه ای تصمیم باطل اعلام می شود و روستای آماده نشده آن زمان به عنوان نخستین کرسی برگماشته می شود. بعدها این روستا از بین می رود.
چه اجلش پنهان است و آرزویش حیله گر و شیطانش برگماشته است تا مرکب معصیت را چنان آراید که وی بر آن برنشیند.