برناک

معنی کلمه برناک در لغت نامه دهخدا

برناک. [ ب َ / ب ُ ] ( ص ، اِ ) جوان. ( برهان ). مرد جوان. ( ناظم الاطباء ). || نوچه اول عمر. ( برهان ). || جوانی. ( ناظم الاطباء ). || حنای دست و پا. ( برهان ). برنا. رجوع به برنا شود. || آبدست خانه. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه برناک در فرهنگ عمید

= برنا

معنی کلمه برناک در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- جوان شاب مقابل پیر . ۲- ظریف خوب نیک .

جملاتی از کاربرد کلمه برناک

بن برناک، کارشناس امور بانکی آمریکا، تعریف وسیع‌تری از ریسک فراگیر اراده می‌دهد، به این صورت که ریسک فراگیر، پیشرفت‌هایی است که نه‌تنها یک یا دو سازمان بلکه پایداری کل سیستم مالی و در نتیجه اقتصاد وسیع‌تر را تهدید می‌کند. بعد از تعریف مفهوم ریسک فراگیر باید ابزار اندازه‌گیری مناسب برای آن طراحی گردد، که علاوه بر تکنیک‌های پیچیده برای طراحی شاخص‌هایی که در مقابل بحران‌های سیستمی هشدار می‌دهند، به در دسترس بودن اطلاعات لازم به‌عنوان ورودی‌های شاخص نیز بستگی دارد. همچنین باید به ارتباط متقابل بین مؤسسات مالی نیز توجه شود.
زهرا برناکی (زاده دامغان) ورزشکار دو و میدانی اهل ایران، عضو تیم ملی، قهرمان رشته‌های ورزشی دو و میدانی و تیراندازی با تفنگ بادی و صاحب شش مدال در رشته دو میدانی کشوری و ملی بود.