برزون

معنی کلمه برزون در لغت نامه دهخدا

برزون. [ ب ِ ] ( اِخ ) اسب ترکی است. ( آنندراج ). رجوع به برذون شود.

جملاتی از کاربرد کلمه برزون

دو چشم خصم تو بادا چو رود اسکندر دل عدوی تو بادا چو آذر برزون
عبدالله بن عبدالعزیز شیدای مردوخی در کتاب سلاطین هورامان اشاره می کند که بسیاری از سلاطین هورامان از جمله عباسقلی سلطان، حسن سان و برزون بیگ این روستا را به عنوان مرکز حکمرانی و یا محل ییلاقی خویش قرار داده اند. همچنین در زمان جنگ تحمیلی ایران با عراق یه علت قرار گرفتن روستا در نقطه صفر مرزی اهمیت سوق الجیشی زیادی در این مدت پیدا نموده بود که به همین دلیل در طول هشت سال جنگ این روستا در زیر شدیدترین حملات هواپیما و توپ های دوربرد رژیم عراق می گرفت.