بربخ

معنی کلمه بربخ در لغت نامه دهخدا

بربخ. [ ب َ ب َ ] ( ع اِ ) آب راهه سفالین غیرنمایان خلاجای که از بام تا زمین باشد. ج ، برابخ. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || نام وریدی که از کلیه بعنق شانه متصل است و آن دو بربخ است. ( یادداشت بخط مؤلف ). و رجوع به بربخی شود. || نام تجویفی در زوج سیم دماغ. ( یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به بربخی شود. || برابخ بول ؛ مجاری آن. ( یادداشت بخط مؤلف ). در اصطلاح تشریح یکی از دو مجرایی است که بول را از کلیه ها بمثانه می آورند. ( ناظم الاطباء ). رجوع به برابخ شود.

معنی کلمه بربخ در فرهنگ فارسی

آب راهه سفالین غیر نمایان خجای که از بام تا زمین باشد یا نام وریدی که از کلیه بعنق شانه متصل است .

معنی کلمه بربخ در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بَربَخ، ابزار نجومی برای تسهیل رؤیت هلال ماه ، و لوله ای در برخی از دستگاههای مکانیکی می باشد.
این واژه عربی است و در اصل از زبان مصر باستان گرفته شده است.
معنای اصطلاحی بربخ
بربخ به لوله ای سفالین می گفتند که در داخل دیوار یا زیر زمین کار می گذاشتند.از به هم پیوستن چند بربخ آبراهه ای ایجاد می شد که آب را از بام به زمین ، یا به زیر زمین هدایت می کرد.به این لوله های سفالین در فارسی تَنبوشه ، موری و گُنگ نیز می گفتند.
کاربرد بربخ
بربخ به صورت لوله های بزرگ و گشاد در کاریزها نیز کار برد داشت که در آن صورت آن را گنگ کاریز، تنبوشه بزرگ و کَوَل می نامیدند بربخ ، مترادف اِردَبَّه و بالوعَه نیز به کار می رفت که چاهی بود با دهانه تنگ که از خشت یا سفال ساخته می شد و برای چاه آبریز و محل تجمع و عبور فاضلاب و آب حمام و مطبخ و جز آن تعبیه می شد.
استفاده بربخ در استهلال ماه
...

جملاتی از کاربرد کلمه بربخ

واژه بربخ عربی، اپیدیدیم یونانی و برخاگ فارسی است. خاگ یا خایه در فارسی به معنی بیضه و اپی‌خایه به معنی «روی بیضه» است.