بثاء

معنی کلمه بثاء در لغت نامه دهخدا

بثاء. [ ب َ ] ( ع ص ، اِ ) زمین نرم. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). و مفرد آن بثاءة است. ( از معجم البلدان ) ( منتهی الارب ).زمین هموار نرم. ( از اقرب الموارد ). بثاءة. زمین نرم. ( ناظم الاطباء ). سرزمین نرم. ( از معجم البلدان ).
بثاء. [ ب َ ] ( اِخ ) جائی در سرزمین بنی سلیم. ( ازمعجم البلدان ) ( از اقرب الموارد ). ابوذؤیب گوید:
رفعت لها طرفی و قد حال دونها
رجال و خیل بالبثاء تغبر.( از معجم البلدان ).نام آبی در دیار بنی سعد است و آن چشمه ای شیرین است که نخل ها را سیرآب کند. ( از معجم البلدان ).

جملاتی از کاربرد کلمه بثاء

در اين روز، سنه 291، وفات كرد (ابوالعباس احمد بن يحيى نحوى ) معروف به(ثعلب بثاء مثلثه ) و سبب فوتش آن شد كه از مسجد جامع بيرون شد و كتابى دردست داشت در بين راه مطالعه ميكرد كه اسبى او را صدمه زد از پا در آمد، او را بمنزلشحمل كردند، روز ديگر وفات كرد.