باسزا

معنی کلمه باسزا در لغت نامه دهخدا

باسزا. [ س َ / س ِ ] ( ص مرکب ) درخور. متناسب. لایق. سزاوار :
معشوق جهانی و ندانی
یک عاشق باسزای درخور.ناصرخسرو.

جملاتی از کاربرد کلمه باسزا

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا... الآیة.... هم نداست و هم گواهی، آنچه نداست نشان آشنایی، و گواهی آنست که ایمان بنده عطائی. میگوید جلّ جلاله و تقدست اسماؤه و تعالت صفاته و توالت آلاؤه و نعماؤه و عظم کبریاؤه و علا شأنه و عزّ سلطانه، ای شما که مؤمنانید و گرویدگانید، حق پذیرفتید و رسالت که شنیدید بشناختید، بنشان که دیدید باسزا آمدید و از ناسزا ببریدید، گردن نهادید و واسطه پسندیدید، دنیا گذاشتید و بعقبی باز گردیدید، و از عقبی در مولی گریختید.