بازدارش

معنی کلمه بازدارش در لغت نامه دهخدا

بازدارش. [ رِ ] ( اِمص مرکب ) ممانعت. کردن کسی را از کاری. بازداشتن. محبوس کردن. ( انجمن آرا ). بازداری. امساک. ممانعت. ( ناظم الاطباء ).

جملاتی از کاربرد کلمه بازدارش

گر آری به کف دشمنی پرگزند مکش در زمان بازدارش به بند