بازار کردن

معنی کلمه بازار کردن در لغت نامه دهخدا

بازار کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) هنگامه چیدن اعم از آنکه بخوبی باشد یا زشتی ، گویند با فلان برخوردی کردیم با ما طرفه بازاری کرد. مرادف بازار زدن. ( آنندراج ) :
مصر دل را بتو دادیم و عزیزان غافل
که بما یوسف حسن تو چه بازاری کرد.خواجه آصفی ( از آنندراج ).

معنی کلمه بازار کردن در فرهنگ فارسی

هنگامه چیدن

جملاتی از کاربرد کلمه بازار کردن

این شرکت ادعای مشهوری دارد، مبنی براینکه «برای تولید و توسعه و روانه بازار کردن یک محصول جدید، تنها به دو هفته زمان نیاز دارد.»