التناهم

معنی کلمه التناهم در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَلَتْنَاهُم: از آنان کم نمی کنیم
معنی مَا أَلَتْنَاهُم: چیزی از آنان نمی کاهیم کلمه ألتناهم از ماده لوت است که به معنای نقص است ، ماضی ثلاثی مجردش لات و باب افعالش ألات میشود ، پس معنای ما التناهم در عبارت "وَﭐلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَﭐتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُم بِإِیمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ ...
ریشه کلمه:
لیت (۱۷ بار)هم (۳۸۹۶ بار)
«أَلَتْنَاهُم» از مادّه «اَلت» (بر وزن شرط) به معنای کم کردن است.
نقصان از عملشان چیزی کمشان نکردیم لازم و متعدی هر دو آمده است گویند: «اَلَتَ ماله: نَقَصَه و اَلَتَ الشییُ: نَقَصَ». این لفظ در قرآن فقط یکبار آمده است.

جملاتی از کاربرد کلمه التناهم

اين تفاوت كه گفتيد در ميان تعبير به (الذين آمنوا)، و تعبير به (مؤ منين ) هست ، ازآيه : (والذين آمنوا، واتبعتهم ذريتهم بايمان ، الحقنابهم ذريتهم ، وما التناهم من عملهم منشى ء، كل امرء بما كسب رهين )، (كسانيكه ايمان آوردند، و ذريه شان هم پيرويشانكردند، ما ذريه شانرا بايشان ملحق مى كنيم ، و از اعمالشان چيزى كم نمى كنيم ، هركسى در گرو كرده هاى خويش است ) نيز استفاده ميشود، چون ذريه مؤ من را ملحق به(الذين آمنوا) دانستند، نه در صف آنان ، معلوم ميشود ذريه مصداق (الذين آمنوا)نيستند، چون اگر بودند ديگر وجهى نداشت كه آنرا به ايشان ملحق كند، بلكه (الذينآمنوا) شامل هر دو طائفه مى شود.
كلمه (التناهم ) از ماده (لوت ) است كه به معناى نقص است ، ماضى ثلاثى مجردش(لات ) و بـاب افـعالش (الات ) مى شود؛ پس معناى (ما التناهم ) اين است كه مابا الحاق ذريه مؤ منين به مؤ منين ، چيزى از عمل خود آنان ناقص نمى كنيم .
و آيه (و الذين آمنوا و اتبعتهم ذريتهم بايمان الحقنا بهم ذريتهم و ما التناهم من عملهم منشى ء كل امرء بما كسب رهين ) خواننده محترم در كلمه (بايمان ) و جمله(كل امرء...) - دقت بفرمايد.
بـنـابـرايـن بـيـان ، آيه شريفه مورد بحث در معناى آيه (و الّذين آمنوا و اتبعتهم ذريتهمبايمان الحقنا بهم ذريتهم و ما التناهم من عملهم من شى ء) خواهد بود، با اين تفاوت كهآيـه مـورد بـحـث دامـنـه شـمـولش وسـيـعـتـر اسـت ، چـونشـامـل پـدران و هـمـسـران نـيـز مـى شـود، بـه خـلاف آيـه سـوره طـور كـه تـنـهـاشـامـل (ذريـات ) مـى شـود، و از نـظر ديگر نيز وسيعتر است ؛ چون در آيه سوره طورايـمـان ذريـه قـيـد شده و در آيه مورد بحث صلاحيت ذريه و آبا و ازواج ، و صلاحيت اعم ازايمان است .
در اين باره فرموده : (الا من تاب و آمن و عمل صالحا فاولئكيبدل اللّه سيئاتهم حسنات ). و نيز پاره اى از حسنات است كه باعث مى شود نظيرشعايد ديگرى هم بشود، و در اين باره فرموده : (و الذين آمنوا و اتبعتهم ذريتهم بايمان ،الحقنا بهم ذريتهم و ما التناهم من عملهم من شى ء،كل امرء بما كسب رهين ).
و الذيـن امـنـوا و اتبعتهم ذريتهم بايمان الحقنا بهم ذريتهم و ما التناهم من عملهم من شىء...
فـويـل يـومـئذ للمـكـذّبـين (11) الذين هم فى خوض يلعبون (12) يوم يدعون الى نارجهنم دعا(13) هذه النّار الّتى كنتم بها تكذبون (14) افسحر هذا ام انتم لا تبصرون (15)اصـلوهـا فاصبروا اولا تصبروا سواء عليكم انّما تجزون ما كنتم تعملون (16) ان المتّقينفـى جـنـت و نـعـيـم (17) فـكـهين بما اتئهم ربهم و وقيهم ربهم عذاب الجحيم (18) كلوا واشـربـوا هـنيئا بما كنتم تعملون (19) متكئين على سرر مصفوفة و زوجناهم بحور عين (20)والذيـن آمـنـوا و اتـبـعـتهم ذريتهم بايمان الحقنا بهم ذريتهم و ما التناهم من عملهم من شى ءكـل امـرى بـمـا كـسـب رهـيـن (21) و امددناهم بفاكهة و لحم مما يشتهون (22) يتنازعون فيهاكـاسـا لا لغـوفـيـهـا و لا تـاثـيـم (23) و يـطـوف عليهم غلمان كانهم لولو مكنون (24) واقـبـل بـعـضـهـم عـلى بـعـض يـتـسـاءلون (25) قـالوا انـا كـنـاقـبـل فـى اهـلنـا مـشـفـقـيـن (26) فـمـنّ اللّه عـليـنـا ووقـيـنـا عـذاب السـمـوم (27) انا كنّا منقبل ندعوه انه هو البر الرحيم (28)
و نيز همانطور كه ميتواند عملى را با عملى ديگرمبدل نموده ، و نيز عملى اندك را بسيار كند، همچنين ميتواند عملى را كه معدوم بوده ، موجودسازد، كه در اين باره فرموده : (و الذين آمنوا و اتبعتهم ذريتهم بايمان ، الحقنا بهمذريتهم ، و ما التناهم من عملهم من شى ء، كل امرء بما كسب رهين )، (كسانيكه ايمان آوردند،و ذريه شان نيز از ايشان پيروى نموده ، ايمان آوردند، ما ذريه شانرا بايشان ملحق مىكنيم ، و ايشانرا از هيچيك از اعمالى كه كردند محروم و بى بهره نمى سازيم ، كه هرمردى در گرو عملى است كه كرده ) و اين همان لحوق و الحاق است ، و مثلا كسانيكهعمل آباء نداشته اند، داراى عمل مى كند، و سخن كوتاه اينكه خدا هر چه بخواهد ميتواندانجام دهد، و هر حكمى كه بخواهد ميراند.
مـطلب ديگر اين كه سياق امتنان ، قرينه است بر اين كه ضمير جمع در جمله (ما التناهم) و در (مـن عـمـلهـم ) بـه (الذيـن امـنـوا) بـر مـى گـردد، هـمـچـنان كه دو ضمير در(اتبعتهم ) و در (ذريتهم ) به ايشان بر مى گردد، چون وقتى فرمود: (ما اينان رابـه آنـان مـلحق مى كنيم )، جاى اين توهم بود كه نكند خدا مى خواهد از پاداش پدران كمنـمـوده بـه فـرزنـدان بـدهـد، لذا بـا جمله (و ما التناهم من عملهم من شى ء) خواست اينتـوهـم را دفـع كـنـد و بفرمايد: كم كردن از پاداش پدران با امتنان منافات دارد، و معلوماسـت كـه آنـچـه بـا امـتـنـان مـنافات دارد اين است كه از ثواب پدران كم كند نه از ثوابفـرزنـدان . پـس ايـن بهترين دليل است كه دو ضمير (ما التناهم ) و (من عملهم ) همبه همان پدران مؤ من بر مى گردد.
و بـعـضـى گـفـتـه انـد: ضـمـيـر در جمله (ما التناهم ) و در (من عملهم )ذريه بر مىگـردد، و مـعـنـايـش ايـن اسـت كـه : مـا بـا مـلحـق كـردن ذريـه پـدران چـيـزى ازعـمـل ذريـه كـم نـمـى كـنـيـم ، بـلكـه اعـمـال ذريـه را تـمـام وكامل به او مى دهيم ، چه خير باشد و چه شر، آنگاه ملحق به پدرش ‍ مى كنيم .