اشک سحاب

معنی کلمه اشک سحاب در لغت نامه دهخدا

اشک سحاب. [ اَ ک ِ س َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از قطرات باران :
ز دست بخشش او حاکی است اشک سحاب
ز حزم محکم او راوی است سنگ جبال.انوری ( از آنندراج ).اشک ابر. اشک نیسان. و رجوع به اشک و اشک نیسان شود.

معنی کلمه اشک سحاب در فرهنگ فارسی

کنایه از قطرات باران .

جملاتی از کاربرد کلمه اشک سحاب

گفتمش کوی تو آلود ز اشکم گفتا بد نباشد چمن از اشک سحاب آلوده
نه‌ طرف‌ گلشن خرم شود ز اشک سحاب نه صحن بستان رَیّان شود ز سعی مطر
شاخ درخت سایه طوبی دهد همکی اشک سحاب صنعت کوثر کند همی
علی الصباح که ریزد به باغ اشک سحاب به عذر توبه شکن می‌کشان مست و خراب
ز دست بخشش او حاکی است اشک سحاب ز حزم محکم او راوی است سنگ جبال
گر صاف شد کلام تو صائب غریب نیست اشک سحاب گوهر شهوار می‌شود