ادافهم. [ اَ ف َ ] ( نف مرکب ) دریابنده رمز و علامت و اشاره. آنکه رمز و اشاره دریابد : هرچه در خاطر عاشق گذرد میدانی خوش ادایاب و ادافهم و ادادان شده ای.صائب.
جملاتی از کاربرد کلمه ادافهم
هر چه در خاطر عاشق گذرد می دانی خوش ادایاب و ادافهم و ادادان شده ای
مایل به ابروی تو دم حیرتم که هست حاجت به همنشین ادافهم لال را
فربه و سیمین و سرخروی و سیهموی رند و ادافهم و بذلهگوی و غزلخوان
خوش ادایاب ادافهم و سخندان شدهای
کرده طرح این غزل تازهٔ رنگین جویا نکته دان یار ادافهم سخن یاب کسی