ابغض

معنی کلمه ابغض در لغت نامه دهخدا

ابغض. [ اَ غ َ ] ( ع ن تف ) دشمن تر. مکروه تر :
تا توانی پا منه اندر فراق
ابغض الاشیاء عندی الطلاق.مولوی.

معنی کلمه ابغض در فرهنگ فارسی

مکروه تر، دشمن تر
دشمن تر مکروه تر

جملاتی از کاربرد کلمه ابغض

تا احب لله آید نام من تا که ابغض لله آید کام من
گفتمش «بگذر ز آئین فراق ابغض الاشیاء عندی الطلاق»
قال النبی: «انّ ابغض الرجال الی اللَّه الالدّ الخصم».
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ الآیة..: بیان حکم طلاقست و هر چند که طلاق در شرع مباحست، اللَّه تعالی دشمن دارد زیرا که سبب فراقست. مصطفی (ص) فرمود: «انّ من ابغض الحلال الی اللَّه الطّلاق»
تا بکی جویی ز وصل ما فراق ابغض الاشیاء عندی الطلاق
تا که ابغض لله آیی پیش حق تا نگیرد بر تو رشک عشق دق