اجوع

معنی کلمه اجوع در لغت نامه دهخدا

اجوع. [ اَ وَ ] ( ع ن تف ) گرسنه تر.
- امثال :
اَجوَع ُ مِن ذئب .
اجوع من کلبة حومل . ( مجمع الأمثال میدانی ).

جملاتی از کاربرد کلمه اجوع

گفت بودی که ما یک ماه در خاندان نبوت آتش نیفروختی ما را معلوم جز آب و خرما نبودی، جز آن نبود که زنان انصار اللَّه جزاء ایشان بخیر کناد، گاه گاه ما را شربت شیر دادید. این نه از آن بود که بر ایشان حرام بود یا نعمت دنیا از ایشان دریغ بود که اهل عالم هر چه یافتند از راحت و نعمت و کرامت بطفیل ایشان یافتند، لکن مصطفی (ص) دانست که منع حظوظ نفس اصل طاعت است و اساس دین و طیّبات دنیا حجاب طیّبات عقبی است. و او (ص) مقتدای خلق بود، خواست تا خلق بوی اقتدا کنند و بآن راه روند و از اینجا بود که ملک زمین بروی‌ عرض کردند و او بندگی اختیار کرد و از ملکی اعراض کرد گفت: اجوع یوما و اشبع یوما، و حال پیغامبران گذشته همین بود که رضاء حق در مخالفت نفس دیدند و در منع حظوظ نفس کوشیدند.
گاه گفتی جهان مراست تیغ گاه گفتی اجوع و گه اشبع