اولواالالباب

معنی کلمه اولواالالباب در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اولواالالباب (قرآن). اولواالالباب کسانی هستند که از آیات قرآن عبرت می گیرند.
اولواالالباب صاحبان خرد ناب اند. برخی آن را به عقل پاکیزه معنا کردند. گفتنی است که بین لب و عقل رابطه عام و خاص است؛ هر جا کلمه لب به کار رود، عقل نیز هست؛ ولی هر عقلی را لب نمی گویند. گفتنی است که در این مدخل فقط به واژه «اولوا الالباب» پرداخته شده و آیات مربوط به عاقلان در جایگاه خود خواهد آمد.
عناوین مرتبط
آمرزش اولواالالباب ، بشارت به اولواالالباب ، پاداش اولواالالباب ، تقوای اولواالالباب ، فضایل اولواالالباب ، عبرت اولواالالباب ، وظایف اولواالالباب .

جملاتی از کاربرد کلمه اولواالالباب

و بعبارت ديگر كسانى كه تنبه دارند و متذكرند به تذكرى كه هرگز دستخوش نسياننشود با كسانى كه غفلت دارند، و واقعيتى را كه هيچ آنى از آن جدا نيستند (يعنى اينكه درزندگى در حال پيمودن راهى هستند كه يك قدم نمى توانند از آن تخطى كرده يا يكلحظه آن را ترك گفته پا از آن بيرون نهند) را درك نمى كنند يكسان نيستند، چنانكهخداى تعالى فرموده : (هل يستوى الذين يعلمون و الذين لا يعلمون انما يتذكر اولواالالباب ) و نيز فرموده : (فمن اتبع هداى فلايضل و لا يشقى . و من اعرض عن ذكرى فان له معيشه ضنكا. و نحشره يوم القيمه اعمى .قال رب لم حشرتنى اعمى و قد كنت بصيرا قال كذلك اتتك اياتنا فنسيتها و كذلك اليومتنسى ).
بله اينقدر هست كه مقامى بس عظيم دارند، بطورى كه وقتىحال اولواالالباب را ذكر ميكند، كه كسانى هستند كه خدا را در قيام و قعود و برپهلويشان ذكر ميكنند و در خلقت آسمانها و زمين تفكر مينمايند، در آخر از ايشاننقل ميفرمايد كه از خدا درخواست ميكنند ما را به ابرار ملحق ساز، (و توفنا مع الابرار)،(با ابرار ما را بميران )، و در تفسير الدر المنثور است كه حكيم ترمذى از ابى عامراشعرى روايت كرده كه گفت : به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم عرضه داشتم :تماميت برّ و نيكى به چيست ؟ فرمود: اينكه در خلوتت همان كنى كه در انظار ميكنى .
و قسم سوم كه در اصل به الهام الهى بر مى گردد، تنها زمانى درعمل انسان مفيد واقع گشته و اثرش تمام مى شود، كه قسم دوم از علوم انسان درست بهدست آمده باشد، و بر درستى و استقامت رشد كرده باشد، (چون بسا مى شود كه انسانىدر اثر كجرويهاى ممتد، فطرت خداداديش را از دست داده و حتى بديهيات كلى و عقلى رادرك نكند) همچنانكه درك عقلى نيز وقتى حاصل مى شود كهعقل به سلامتى خود باقى مانده باشد و آن تا زمانى است كه تقواى دينى و دين فطريشرا از دست نداده باشد، به آيات زير توجه فرمائيد: (و ما يذكر الا اولواالالباب ،)(و ما يتذكر الا من ينيب ) (و نقلب افئدتهم و ابصارهم كما لم يؤ منوا بهاول مرة ) (و من يرغب عن ملة ابراهيم الا من سفه نفسه )، يعنى كسى مقتضيات فطرت راترك نمى كند مگر وقتى كه عقلش را تباه كرده و راهى غير از راهعقل را پيش گرفته باشد. اعتبار عقلى و حساب سرانگشتى هم مساعد با ملازمه ايست كهگفتيم بين عقل و تقوا بر قرار است ، براى اينكه وقتى عقلش و يا به عبارتى نيروىتفكر و نظر انسان آسيب ديد و در نتيجه حق را حق نديد، وباطل را باطل نيافت ،
جمله (سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار) حكايت كلام ملائكه است كه اولواالالباب را به امنيت و سلامتى جاودانى ، و سرانجام نيك نويد مى دهند، سرانجامى كههرگز دستخوش زشتى و مذمت نگردد.
و از سوى ديگر بخواص اعلام داشته : تا در آياتش تدبر و در دينش تفقه كنند، وفرموده : (هل يستوى الذين يعلمون ، و الذين لا يعلمون ؟ انما يتذكر اولواالالباب )،(آيا آنانكه ميدانند، برابرند با كسانيكه نميدانند؟ نه ، تنها كسانى متذكر ميشوند كهصاحبان عقلند).
همچنين فرموده : (يرفع الله الذين آمنوا منكم و الذين اوتوا العلم درجات ) و باز مىفرمايد: (فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه ، اولئك الذين هديهم الله واولئك هم اولواالالباب ) و آيات بسيار ديگرى از اينقبيل كه نيازى به ايراد همه آنها نيست ، پس در اينكه قرآن كريم بشر را به فكرصحيح دعوت نموده و طريقه صحيح علم را ترويج فرموده ، هيچگونه ترديدى نيست .