امین الدین

معنی کلمه امین الدین در لغت نامه دهخدا

امین الدین. [ اَ نُدْ دی ] ( اِخ ) ابن شیخ کریم و برادربزرگ منشی فداحسین ( قرن 13 هجری ). به اردو و فارسی شعر میگفته و او راست رساله «نثر بهار». از اوست :
نوبهار اینک چو حسن گلرخان رنگین اداست
نرگس شهلا برنگ ما سراپا چشمهاست
ساقیا از جانب ماتشنگان غفلت چراست
فصل گل آمد شراب و شیشه و ساغر کجاست ؟( از تذکره روز روشن چ تهران ص 83 ).
امین الدین. [ اَنُدْ دی ] ( اِخ ) ابوزکریا یحیی بن اسماعیل اندلسی بیاسی. از دانشمندان مشهور زمان خود و در طب و ریاضیات استاد بود. از مغرب بمصر آمد و در قاهره اقامت جست و از آنجا به دمشق رفت و در آنجا بود تا درگذشت. ( ازعیون الانباء ج 2 ص 163 ). و رجوع به همین کتاب شود.
امین الدین.[ اَ نُدْ دی ] ( اِخ ) ( امیر... ) پسر شهاب الدین فضل.از سرداران و ملازم سلطان ابوسعید بهادر بود. ( از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 356 ). رجوع به سربداران شود.
امین الدین. [ اَ نُدْ دی ] ( اِخ ) جبرئیل بن شیخ صالح بن قطب الدین ، پدر شیخ صفی الدین اسحاق ، سرسلسله صفویان است. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 صص 412 - 414 شود.
امین الدین. [ اَ نُدْ دی ] ( اِخ ) خواجه... محمود. از وزرای ابوالغازی حسین میرزا ( در گذشته به سال 911 هَ.ق. ) از سلسله تیموری بود. ( از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 112 ).
امین الدین. [ اَ نُدْ دی ] ( اِخ ) فضل بن علی فضل هبری ، ملقب به امین الدین و مکنی به ابوعلی. از مشاهیر محدثان و مفسران و فقهای قرن ششم هجری است. رجوع به ابوعلی... شود.
امین الدین. [ اَ نُدْ دی ] ( اِخ ) لقب عبدالوهاب بن احمدبن وهبان دمشقی است. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به عبدالوهاب... شود.
امین الدین. [ اَ نُدْ دی ] ( اِخ ) نصر یا نصیر یا ناصر. جد دوم حمداﷲ مستوفی که مدتی سمت استیفای عراق را داشته و بعد از آن شغل کناره جسته و بزهد و عبادت پرداخته است. ( از تاریخ مغول عباس اقبال ص 523 ) ( از نزهةالقلوب چ لیدن ص 48 ).

معنی کلمه امین الدین در فرهنگ فارسی

۱- آنکه در دین امانت نگاه دارد کسی که دین خدا را چنانکه هست بمردم آموزد . ۲ - ولی کامل و مرشد راه دان ای امین الدین ربانی بیا کز امانت رست بر تاج ولوا . ( مثنوی )
نصر یا نصیر یا ناصر جد دوم حمدالله مستوفی که مدت سمت استیفای عراق را داشته.

معنی کلمه امین الدین در فرهنگ اسم ها

اسم: امین الدین (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: aminoddin) (فارسی: امين‌الدين) (انگلیسی: aminoddin)
معنی: امانت دار دین، آن که در دین امانت نگاه دارد، هر کسی که دین خدا را چنان که هست به مردم بیاموزد، ( در تصوف ) ولی کامل و مرشد راهدان، آن که در دین امین و درستکار است

معنی کلمه امین الدین در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] امین الدین (ابهام زدایی). امین الدین ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • امین الدین ابوالقاسم حاج بله، صوفی، فقیه، اصولی و مفسر قرن هفتم و هشتم• امین الدین بلیانی، عالم و عارف کازرونی معاصر با آل اینجو
...

جملاتی از کاربرد کلمه امین الدین

فرزانه امین الدین آن حایگه من کز نعل سمندش زر افسر کنمی من
عیسی ثانی امین الدین که هست پیش قدر همتش افلاک پست
آرامگاه سید امین الدین مربوط به سدهٔ ۷ ه‍.ق است و در شمال شهرستان کازرون واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۷ با شمارهٔ ثبت ۱۵۹۸ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
خواجه شرق امین الدین صالح که فلک پیش فرمان تو خم گیرد و چنبر گردد
ای امین الدین ربانی بیا کز امانت رست هر تاج و لوا
بقعه شیخ امین الدین یا خانقاه علیا در شمالی‌ترین قسمت شهر فعلی کازرون واقع شده‌است. مصالح بکار رفته و نوع معماری این بنا شباهت زیادی به معبد آناهیتای بیشاپور دارد.
«پدر جدم مرحوم امین الدین نصیر مستوفی که در عهد سلاجقه مستوفی دیوان سلاطین عراق بوده …» (نزهةالقلوب)