معنی کلمه الکافرین در دانشنامه اسلامی
کفر (۵۲۴ بار)
پوشاندن. در مفردات گوید: کفر در لغت به معنی پوشاندن شیء است. شب را کافر گوئیم که اشخاص را میپوشاند و زارع را کافر گوئیم که تخم را در زمین میپوشاند کفر نعمت پوشاندن آن است با ترک شکر، بزرگترین کفر انکار وحدانیت خدا یا دین یا نبوت است. کفران بیشتر در انکار نعمت و کفر در انکار دین به کار رود و کفور (به ضم کاف) در هر دو. در مجمع فرموده: کفر در شریعت عبارت است از انکار آنچه خدا معرفت آن را واجب کرده از قبیل وحدانیت و عدل خدا و معرفت پیغمبرش و آنچه پیغمبر آورده از ارکان دین هر که یکی از اینها را انکار کند کافر است. راغب گوید: کافر در عرف دین به کسی گفته میشود که وحدانیت یا نبوت یا شریعت یا هرسه را انکار کند. به هر حال کافر کسی است که اصول یا ضروری دین را انکار کند. کفران: چنانکه از راغب نقل شد بیشتر در انکار نعمت و ناسپاسی به کار رود . یعنی هر که از روی ایمان اعمال شایسته را انجام دهد به سعی او ناسپاسی نیست و خدا آن را نادیده نخواهد گرفت بلکه پاداش خواهد داد این لفظ فقط یکبار در قرآن آمده است در آیات . . مراد از کفر ناسپاسی است ایضاً در . یعنی ای موسی کردی کارت را که کردی (و قبطی را کشتی) حال آنکه به نعمت من از ناسپاسان بودی. کَفور: (به فتح کاف) مبالغه در کفران نعمت است یعنی بسیار ناسپاس . آن ظاهراً مصداق کفر نیز واقع میشود مثل . «کَفُورْ» جمعاً 12 بار در قرآن مجید آمده است. کفُور: (به ضم کاف) مصدر است به معنی جحود و انکار از راغب نقل شد که در انکار دین و انکار نعمت به کار رود و جمعاً سه بار در قرآن آمده است . ظاهراً مراد از آن انکار دینی است یعنی: از هر مثل در این قرآن آوردیم ولی بسیاری از مردم جز انکار حق نکردند ایضاً . . کَفّار: (به فتح کاف) مبالغه کافر وبه قول راغب آن در افاده مبالغه از کفور ابلغ است. ظاهر قرآن آن است که در کفر دین و کفر نعمت به کار رفته . در کفر دینی است . ظاهراً در کفر نعمت است. کفار (به بضم کاف) جمع کافر است به نظر راغب استعمال آن در منکر دین بیشتر از منکر نعمت است . این لفظ جمعاً 21 دفعه در قرآن به کار رفته و همه جا مراد از آن منکرین دین است مگر در آیه . که مراد زارعان و کشاورزان است. کَفَّارة: مراد از کفاره آن است که گناه را به احسن وجه میپوشاند و جبران میکند . آن کفاره سوگندهای شماست چون قسم خوردید مراد از آن آزاد کردن بنده یا طعام ده نفر فقیر است. . یعنی: هر که از قصاص عفو کند آن عفو و تصدق کفاره گناهان اوست از امام صادق «علیه السلام» منقول است که به قدر عفو به قدر جنایتی که بر او وارد شده از گناهانش آمرزیده شود همچنین است تکفیر سیئات . مراد از آن پوشاندن و از بین بردن آثار گناهان است و در «سیئه» گفتیم که مراد از آن در غالب آثار معاصی است رجوع شود به «سیئه». کوافر: جمع کافره است یعنی زنان کفر و فقط یکبار در قرآن یافته است . یعنی: نکاح زنان کافر را نگاه ندارید بلکه آنچه از مهریه دادهاید بگیرید و رهاشان کنید. درباره آیه در «عصم» و در «طعم» ذیل عنوان طعام اهل کتاب و زنان آنها توضیح داه شده است. کافور: در اقرب الموارد گوید: کافور عطری است از درختی که در جبال هندوچین است به دست میآید، درخت آن سایه بزرگ دارد و کافور در جوف شاخهها و ترکههای آن میباشد، رنگ کافور ابتدا قرمز است و با تصعید سفید میگردد. ناگفته نماند غلاف ثمرهها و غنچه آنها را نیز کافور گویند که میوه را پوشانده است. . «عَیْناً» را اگر بیان کافور بگیریم، نتیجه این میشود که کافور چشمه ایست در بهشت یعنی: نیکوکاران میآشامند از جامی که مخلوط آن از کافور است و آن چشمه ایست که بندگان خدا از آن میآشامند ظاهراً مراد از ابرار اصحاب یمین و از عباداللَّه مقربون اندر رجوع شود به «سابقون» و «مقربون». شاید مراد از کافور عطر مخصوص باشد که به جام مخلوط شده و «عیناً» در تقدیر «من عین» است در اینصورت کافور نکره است نمیشود به کافور دنیا قیاس کرد. اینک مطالبی در زمینه کفر: کفر عنادی آیا مراد از «کَفَرُوا - یَکْفُرُونَ- کافِروُن - کُفَّار» آنهایی اند که دانسته و از روی عمد حق را پرده پوشی و انکار کردهاند یا به کفاریکه عن جهل و از روی ندانستن کافراند نیز شامل میباشد؟ به عبارت دیگر آیا کافر عن عنادٍ مورد عذاب آخرت است یا کافر عن جهلٍ را نیز شامل است؟ ناگفته نماند: این سوال دو سوال است. اول: آیا مراد از کافر کسی است که عن عنادٍ کافر باشد یا اعم است؟ دوم: آیا عذاب آخرت برای کافر عنادی است یا همه را شامل میباشد؟ به نظر میآید: اطلاق کافر در قرآن اعم است و به هر دو قسمکافر شامل میباشد مثلا آیه . و نظائر آن صریحش در کفر از روی عناد و لجاجت است ایضا آیاتیکه در باره عدهای از کفار آمده . و یا موسی «علیه السلام» به فرعون می گفت: . یا در باره اهل کتاب آمده که دانسته و روی عمد اسلام را انکار میکردندمثل . و نیز در باره آنها آمده . که در «خلف» و «امن» مشروحا گفته شده است. از طرف دیگر این آیات را میخوانیم. معلوم است که عدهای از آنهامطلب را میدانستند ولی برای حفظ مقام و یا عناد در برابر اسلام آن را میگفتند ولی عده زیادی از آنها یقینا بدون توجه از بزرگان خود پیروی کرده و عن جهل آن عقیده را قبول داشتند پس به اطمینان میشود گفت که کفر از روی جهل و از روی عدم توجه نیز کفر است و گرنه در باره عده بسیاری که کفر را از پدران خود به ارث بردهاند و بی سواد و بی توجهاند باید بگوییم کافر نیستند و واسطه میان کفر و ایمان اند، ایضا آیاتی نظیر . . ظهورشان در اعم است، آنکه «ما اَنْزَلَاللهُ» را میداند و با آن حکم نمیکند و آنکه نمیداند هردو «بِما اَنْزَلَ الله» حکم نکردهاند پس کافراند. گفتیم: اگر آیات به کفار عن جهل شامل نشود پس باید گفت مردم سه گروهاند: مؤمن و کافر از روی عناد و کافر از روی جهل، که واسطه است میان مؤمن و کافر. پس یاباید کافر را اعم بدانیم و یا قائل به واسطه شویم ولی ناگفته نماند که ظهور اکثر آیات در کفر عنادی است و در کفر از روی قصور کم استعمال شده است. اما راجع به سوال دوم که عذاب آخرت برای کافر عنادی است یا اعم میباشد؟ باید دانست که کفار عن جهل در حکم مستضعفین و یا از مصادیق متضعفین اند که در «ضعف» در باره آن مفصلا بحث کردهایم و آیات عذاب شامل حال کسانی است که دانسته و از روی عناد و لجاج به حق تسلیم نشده و ایمان نمیآورند یعنی آنانکه حجت بر آنهاتمام شده و مورد تبلیغ قرار گرفتهاند ولی انبیاء ودین را تکذیب کرده و از پیشرفت آن جلوگیری نمودهاند. در این مطلب دو دسته آیات داریم: اول آیاتیکه بعداز «کَفَرُوا» قید « وکَذَّبُوا، و صَدّ وُا عَنْ سَبیلِ اللهِ» دارند یعنی آنانکه کافر شده و حق را انکار کرده و پیامبران را تکذیب نمودهاند و مانع پیشرفت دین شدهاند روشن است که تکذیب و صد پس از تبلیغ و اتمام حجت است. دوم: آیاتیکه مطلق «کَفَرُوا» دارند در این صورت آیات دسته اول قید آیات دسته دوم و مخصص آنهااند بعضی از آیات قسم اول چنین اند: 1- . 2- . 3- . 4- . 5- . این قبیل آیات زیاداند و چنانکه گفتیم: تکذیب و صد پس از تبلیغ دین است تا کافری دین را نداند تکذیب آن نتواند واز پیشرفت آن ممانعت غیرمقدور است. آیات دسته دوم نظیر این آیاتند: 1- . 2- . پس آیات مقید، آیات مطلق را مخصصاند. کفر بعد از ایمان چیست؟ آیاتی داریم که کفر و ایمان در آنها پی درپی آمده و هر یک جای دیگری را میگیرد مثل: 1- . 2- . 3- . به نظر نگارنده همانطور که در «امن» گفته شده مراد از ایمان در اینگونه آیات اعتقاد نیست وگرنه چطور ممکن است که چند دفعه عوض شود بلکه مراد از ایمان تسلیم به علم است در اینصورت خیلی عادی است که انسان به عقیده و علم خود تسلیم شود سپس طغیان کند و هکذا. قبول عمل از کفار در این زمینه مطلب مشروحی در «عمل» و در «مستضعف» بیان شده به آنجا رجوع شود به صراحت قرآن اعمال نیکی که کافر معاند انجام میدهد مقبول درگاه خدا نیست ولی در کفار عن جهل سخنی هست که در دو محل فوق گفته شده است. معتقد چرا کافر میشود؟ این سخن شایان دقت است. شخصی که به دین و آیات خدا معتقد است چطور کافر میشود و به اعتقاد خویش تسلیم نمیباشد آیا ممکن است انسان بداند تنور پر از آتش است باز توی آن قدم نهد؟!! در جواب میگوییم: سه صفت زشت موجب آن میشودکه انسان دانسته و از روی علم کافر شود و با اعتقاد به گناه و حرام بودن چیزی، آن را انجام دهد: 1- تکبر و خودپسندی. این بلایی است که مبتلا به آن ،دانسته و از روی علم کافر و تارک عمل خواهد بود مثل ابلیس که به خدا و قیامت و پیامبران عقیده داشت ولی خودپسندی کار او را ساخت . و میگفت . این مطلب مشروحا در «امن» گذشته است ایضا آیاتیکه کفر کافران را به استکبار نسبت میدهد . این آیه در باره فرعون و فرعونیان است که معجزات موسی «علیه السلام» را دیدند ولی: . همین «عُلُو» و جاهطلبی بود که نگذاشت از یقین خود پیروی کنند. آنانکه از اهل کتاب نبوت رسول خدا«صلی الله علیه وآله» را دانسته انکار کردند به همین دردمبتلا بودند . 2- حسد. این صفت زشت نیز مانند خودبینی شخص را دانسته مرتکب کفر و گناه میکند چنانکه در قضیه حضرت یوسف«علیه السلام» که برادرانش به او حسد ورزیدند و جریان کشتن پسر آدم برادر خویش است (مائده:27 به بعد) در آیاتیکه راجع به اختلاف اهل کتاب و انکار اسلام، نازل شده کلمه «بغیاً» بیشتر به چشم میخورد که بغی و حسد آنها را واداشته تا دانسته اختلاف کنند و حق را انکار نمایند. . ایضاً . . . . 3- حرص. طمع و حرص صفت مذمومی است که شخص را دانسته و از روی علم به گناه وامی دارد مثل حرص آدم به خوردن از شجره منهیه. بیشتر اهل ایمان را سبب گناه همین حرص وطمع و عدم قناعت است از حضرت امام حسن مجتبی«علیه السلام» منقول است: «هَلاکُ النَّاسِ فی ثَلثٍ: اَلْکِبْرُ وَ الْحَسَدُ وَالْحِرْصُ. فَالْکِبْرُ هَلاکُ الدّینِ وَ بِهِ لُعِنَ اِبْلیسُ. وَ الْحِرْصُ عَدُوُّ النَّفْسِ وَ بِه اُخْرِجَ آدَمُ مِنَ الْجَنَةِ. وَالْحَسَدُ رائِدُ السّوُءِ وَ مِنْهُ قَتَلَ قابیلُ هابیلَ». کافر و تارک عمل در آیات قرآن به تارک عمل کافر اطلاق شده است مثل تارک حج که در باره آن آمده . در باره اهل کتاب آمده: خونهای خویش را میریزند و عدهای را از دیار خویش میرانیدو... . در کافی باب وجوه الکفر روایتی از حضرت صادق «علیه السلام» نقل شده که کفر را به پنج قسمت تقسیم کرده و فرموده: کفردر کتاب خدا بر پنج وجه است: کفر جحود و آن دو قسم است انکار ربوبیت و انکار حق بعد از علم. سوم کفران نعمت. چهارم ترک مأمور به پنجم کفر برائت. چنانکه قوم ابراهیم «علیه السلام» به کفار گفتند: . که مراد از کفر برائت و بیزاری است. (خلاصه روایت). کفر و برائت کفر گاهی به معنی برائت و بیزاری آید مثل . طبرسی و راغب آن را در آیه به معنی برائت گفتهاند یعنی روز قیامت بعضی از شما از بعضی برائت جوید و بعضی بعضی را لعن کند. ایضا آیه . از حضرت صادق «علیه السلام» نقل شده که کفر به معنی برائت است. . هر کس از ایمان بیزاری جوید یا آنرا انکار کند عملش پوچ شده است. . من از آنچه مرا در آن شریک قرار دادید بیزارم این سخن شیطان است به اهل عذاب در روز قیامت، ظاهرا تمام آیاتیکه در باره کفر خدایان دروغین نسبت به پیروانشان در روز قیامت آمده، همه به معنی بیزاری است.