و روايت كرده است بيهقى كه عبدالله بن مطرف وفات كرد. پدرش مطرف در لباس فاخربر قوم خود بيرون آمد و استعمال روغن عطر كرده بود. قوم بر او خشمگين شدند و گفتند:عبدالله مى ميرد و تو با لباس فاخر و استعمال بوى خوش بيرون مى آيى ؟ گفت : آيازارى و اظهار كراهت نمايم در امرى كه خداى عزوجل مرا سه خصلت بر آن وعده فرموده وبراى من بهتر است از امام دنيا و آنچه در اوست ؟ به درستى كه خداى تعالى مى فرمايد: الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا لله و انا اليه راجعون اولئك عليهم صلوات منربهم و رحمة و اولئك هم المهتدون (182) صلوات و رحمت و هدايت خود راشامل و مسلم داشته و مرا جز شكر دمادم حقى نيست .
كه همه اين كارها كه در حق او بكنى يك احترام است ، چون ميخواهى در اين يك سفر كه بهخانه ات آمده ، باو احترام كرده باشى ، ولى در عينحال يك يك عمليات تو اكرام جداگانه هم هست ، و راهنمائيت ، هدايت است ، و آن خود عنوانىاست غير اكرام و غير مواظبت و در عين اينكه غير اكرام است ، اكرام هم هست . در آيه مورد بحثهم تمامى صلوات و رحمت و اهتداء هم از يكنظر اكرام واحد است و هم از نظرى ديگر مواظبتدر بين راه و در خانه ، به منزله صلوات و به خانه آوردنش به منزله اهتداء، و ازاول تا به آخرش به منزله رحمت است . و اگر جمله : (و اولئك هم المهتدون ) با جملهاسميه آمد، و اشاره (اولئك ) كه مخصوص اشاره به دور است در آن بكار رفت و ضميرفصل (هم ) بار ديگر تكرار شد و خبر (مهتدون ) معرفه و با الف و لامموصول آمد، همه اينها بمنظور تعظيم شان مؤ منين و بزرگداشت ايشان است و خدا داناتراست .
اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئك هم المهتدون (116)ايشانند كه بر ايشان است صلوات از پروردگارشان و زحمت از خداىعزوجل براى صابران فراهم است و استقصاء تمامت آيات قرانى كه زياده از هفتاد آيهاست در مقام صبر سبب طول كلام مى شود.
شد، فرزندش همراه شتران در باديه بود، در همان لحظه به او خبر دادند كه شترخشمگين فرزندش را در چاه انداخته و بدرود حيات گفته ، زن با ايمان به كسى كه خبرمرگ فرزند را براى او آورده بود گفت از مركب پياده شو، و به پذيرائى از مهمانها كمككن ، گوسفندى حاضر داشت به او داد تا آن را ذبح كند و سرانجام غذا آماده شد و به نزدميهمانان گذاشت آنها مى خوردند و از صبر و استقامت اين زن در شگفت بودند، يكى ازحاضران مى گويد: هنگامى كه از غذا خوردن فارغ شديم ، زن با ايمان نزد ما آمد و گفت: آيا در ميان شما كسى هست كه از قرآن به خوبى آگاه باشد، يكى از حاضران گفت :بلى من آگاهم ، گفت آياتى از قرآن بخوان تا در برابر مرگ فرزند مايه تسلى خاطرمن گردد، او مى گويد: من اين آيات را براى او خواندم و بشر الصابرين الذين اذااصابتهم مصيبة قالوا انا لله و انا اليه راجعون اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة واولئك هم المهتدون .
(و اولئك هم المهتدون ) الخ ، گوئى اين جمله بمنزله نتيجه است براى جمله : (اولئكعليهم صلوات من ربهم و رحمة ) الخ ، و به همين جهت نفرمود: (صلوات من ربهم و رحمةو هداية ) و نيز نفرمود: (و اولئك هم المهديون )، ايشان تنها كسانيند كه هدايت شدهاند، بلكه اولا كلمه (اولئك ) را مجدد آورد تا از آن جملاتقبل جدا شود، و ثانيا به صيغه (مهتدون ) آورد تابقبول هدايت اشاره كرده باشد، چون قبول هدايت فرع هدايت است .
اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئك هم المهتدون - 157.
وضع رسول الله يده على صدره فقال انا المنذر، ثم اوما الى منكب على (عليهالسلام ) وقال انت الهادى بك يهتدى المهتدون من بعدى : (پيامبر دستش را بر سينه خود گذاشت وفرمود: منم منذر! سپس به شانه على اشاره كرد و فرمود توئى هادى ! و بوسيله توبعد از من هدايت يافتگان هدايت مى شوند).
سيم ، صبر عارفانى است كه بسيارى از ايشان از آنچه ناگوار طبائع است لذتها مىبرند و آنچه را خداى عزوجل به آن مخصوص شان دارد، به چشم رضا مى نگرند: وبشر الذين اذا اصابتهم مصيبه قالوا انا الله و انا اليه راجعون اولئك عليهم صلوات منربهم و رحمه و اولئك هم المهتدون (106)
اولئك عليهم صلوت من ربهم و رحمة و اولئك هم المهتدون (157)