القوه
معنی کلمه القوه در دانشنامه اسلامی
ریشه کلمه:
قوی (۴۲ بار)
جملاتی از کاربرد کلمه القوه
از آيه شريفه حقيقت رجوع به سوى خدا استفاده مى شود و آن اين است كه خداى تعالى مدامبا حق باطل را مى كوبد و حق را بر جا و از باطلى كه خود را بهشكل آن جلوه داده جدا مى كند و نيز حق را از زير باطلى كه آن را پوشانده بيرون مى آوردتا نماند مگر حق خالص و آن خداى عز اسمه و صفات عليه او است ، كه مى فرمايد (ويعلمون ان اللّه هو الحق المبين ) آن وقت است كه آنچه از اسباب سببمستقل پنداشته مى شد همه از كار مى افتد و آنچه ملك و قوت و اختيار براى غير خداپنداشته مى شد همه از مالكيت و نيرومندى و صاحب اختيارى ساقط مى شوند همچنان كهفرمود: (لقد تقطع بينكم و ضل عنكم ما كنتم تزعمون ) و نيز فرمود: (ان القوه للهجميعا) و نيز فرمود: (لمن الملك اليوم لله الواحد القهار) و نيز فرمود: (و الامريومئذ لله ) و آياتى كه اين معانى را مى رساند بسيار است .
و باز مى فرمايد: (و لو يرى الذين ظلموا اذيرون العذاب ان القوه للّه جميعا).
(محال ) در اصل از (حيله ) و (حيله ) به معنى هر نوع چاره انديشى پنهانى و غيرآشكار است (نه به معنى چاره جوئيهاى مخرب كه در زبان فارسى به آن مشهور شده است) و مسلم است كسى كه توانائى بر چاره انديشى آن هم با قدرت و شدت دارد كسى استكه هم از نظر توانائى فوق العاده است و هم از نظر علم و حكمت ، و به هميندليل بر دشمنانش مسلط و پيروز مى باشد، و كسى را ياراى فرار از حوزه قدرت او نيست، به همين جهت مفسران هر يك شديد المحال را طورى تفسير كرده اند كه همه در واقع ازمعنى بالا ريشه گرفته است ، بعضى آنرا به معنى شديد القوه ، بعضى شديدالعذاب ، بعضى شديد القدرة ، بعضى شديد الاخذ و مانند آن تفسير نموده اند.
در دوره اشکانیان، کیش رسمی واحد دولتی وجود نداشت، سلاطین پارت و توده مردم زرتشتی نبودند و پرستش اهورامزدا و وجود کاهنان مغ را نمیتوان دلیل زرتشتیگری به صورت کیش دولتی دانست. زروانیسم در ایران و بعضی نقاط رایج بود. پیروان کیش زروان معتقد بودند که اورمزد و اهریمن، منشأ خیر و شر، دو برادر متساوی القوه و فرزندان پدر و خدای اولین یا زروان (زمان بیکران) میباشند.
ولى در مـيان برادران يك نفر بود كه از همه باهوشتر، و يا با وجدان تر بود، به هميندليـل بـا طـرح قـتـل يوسف مخالفت كرد و هم با طرح تبعيد او در يك سرزمين دور دست كهبيم هلاكت در آن بود، و طرح سومى را ارائه نمود و گفت : اگر اصرار داريد كارى بكنيديـوسـف را نـكـشـيـد، بـلكـه او را در قعر چاهى بى فكنيد (بگونهاى كه سالم بماند) تابـعضى از راهگذران و قافله ها او را بيابند و با خود ببرند و از چشم ما و پدر دور شود(قـال قـائل مـنـهـم لا تقتلوا يوسف و القوه فى غيابت الجب يلتقطه بعض السيارة ان كنتمفاعلين ).
شدن حقيقت است در آن روز، و گرنه در دنيا هم ملك براى خدا است ، و اين اختصاص به روزقيامت ندارد، و همچنين در نظاير اين اوصاف كه براى روز قيامت در قرآن آمده ، ازقبيل (الامر يومئذ لله ، القوه يومئذ لله )، و مانند آن ، كه منظور ظهور آن وصف است .
در اين آيه كه مى فرمايد: (عوج ندارد) دواحتمال هست يكى اينكه مربوط به پيروى داعى باشد و در نتيجه (لا عوج له )حال از ضمير جمع و عامل آن (يتبعون ) باشد كه در اين صورت معناى آيه چنين مى شودكه ، مردم در آن روز جز پيروى محض چاره اى ندارند، نه مى توانند كمترين توقفى كنند،و نه كمترين استنكاف و تنبلى و مسامحه اى ، براى اينكه همه اينها فرع توانستن است وآن روز نه تنها مردم توانايى ندارند بلكه توهم آن را هم نمى كنند چون آن روز به عيانمى بينند كه ملك و قدرت تنها از خداى سبحان است و كسى شريك او نيست همچنانكهفرمود: (لمن الملك اليوم لله الواحد القهار) و نيز فرموده : (و لو يرى الذين ظلموااذ يرون العذاب ان القوه لله جميعا).