[ویکی الکتاب] معنی مَحْجُوبُونَ: آنانکه در حجاب و پرده قرار گرفته اند (مراد از محجوب بودن از پروردگارشان در روز قیامت محروم بودنشان از کرامت قرب و منزلت او است ویا محجوب بودن از رحمت خداست ومعنایش این نیست که از معرفت خدا محجوبند ، چون در روز قیامت همه حجابها برطرف میشود ، یعنی همه ... ریشه کلمه: قهر (۱۰ بار) صیغه مبالغه و از اسماء حسنی است و شش بار در قرآن کریم به کار رفته . آیا ارباب ضد هم و پراکنده بهتر است یا خدای یکتا و بسیار غالب و توانا. . بسیار قاهر توأم با بسیار توانا است.
جملاتی از کاربرد کلمه القهار
پس از اين مثال بخوبى روشن شد كه تنها و تنها محدوديت يك وجود به هزاران هزار امرعدمى باعث شده است كه واحد عددى واحد شود، و اگر به جهتى آن وحدت از ميان رفته وصفت و كيفيت اجتماع عارض شود از تركيب همان واحد كثرت عددى بوجود آيد. و چون خداىمتعال بنابر تعليم عالى قرآن منزه از مقهوريت است بلكه قاهرى است كه هيچگاه مقهورنمى شود از اين جهت نه وحدت عددى و نه كثرت عددى در حق او تصور ندارد و لذا در قرآنمى فرمايد: (هو الواحد القهار) و نيز مى فرمايد: (ء ارباب متفرقون خيرا ام اللهالواحد القهار ما تعبدون من دونه الا اسماء سميتموها انتم و آباوكم ) و مى فرمايد: (وما من اله الا الله الواحد القهار) و مى فرمايد: (لو اراد الله ان يتخذ ولدا لاصطفى ممايخلق ما يشاء سبحانه هو الله الواحد القهار).
قل انما انا منذر و ما من اله الا اللّه الواحد القهار ... العزيز الغفار
آنـگـاه امـام فـرمـود: در ايـن هـنـگـام اسـت كـه جـبـار -جـل جـلاله - با صوتى بسيار بلند كه از ناحيه او برمى خيزد، ندا مى كند، ندايى كههـمه اقطار آسمانها و زمين آن را مى شنوند: (لمن الملك اليوم امروز ملك از آن كيست ؟) وكـسـى جـوابـش نـمـى گويد. در اين هنگام جبار - عزّوجلّ) پاسخ خود را چنين مى گويد:(لله الواحد القهار ملك از آن خداى يكتاى قهار است ).
مظهر الرؤف و القهار بهر بیگانه و آشناست علی
قرار گرفتن اين آيه به دنبال آيات يوسف اشاره اى است به اينكه راه و رسم من از راه ورسم يوسف پيامبر بزرگ الهى نيز جدا نيست ، او هم همواره حتى در كنج زندان دعوت بهالله الواحد القهار مى كرد، و غير او را اسمهاى بى مسمائى مى شمرد كه از روى تقليداز جاهلانى به جاهلان ديگرى رسيده است ، آرى روش من و روش همه پيامبران نيز همين است.
لمن الملک واحد القهار زین نداری تو میشویم هلاک
و نيز فرموده : (هو الله الواحد القهار او است خداى واحد قهار)، نيز فرموده : (و عنتالوجوه للحى القيوم )، (ذليل و خاضع شد وجوه در برابر حى قيوم ) و در اين دو آيهخبر داده است از اينكه هيچ چيزيرا به اجبار كسى و قهر قاهرى نيافريده ، و هيچ فعلى رابه اجبار اجباركننده اى انجام نميدهد، بلكه هر چه خلق كرده با علم و اختيار خود كرده ، درنتيجه هيچ موجودى نيست مگر آنكه فعل اختيارى او است ، آن همفعل جميل و حسن ، پس از جهت فعل تمامى حمدها از آن او است .
يوم تبدل الارض غير الارض و السموت و برزوا لله الوحد القهار (48)
يصحبى السجن ء أ رباب متفرقون خير أ م الله الوحد القهار (39)
قل من رب السموات و الارض قل اللّهقل افاتخذتم من دونه اولياء لا يملكون لانفسهم نفعا و لا ضرّاقل هل يستوى الاعمى و البصير ام هل تستوى الظلمات و النور ام جعلواللّه شركاء خلقواكخلقه فتشابه الخلق عليهم قل اللّه خالق كل شى ء و هو الواحد القهار (16)
خود الست ربکم گفتی و خود گفتی بلی واحد القهار شد اثبات گفتار شما
اينكه خداى تعالى فرمود: (ذلكم الله ربكم لا اله الا هو خالقكل شى ء) ظهور دارد در اينكه خلقت عمومى است و بر هر چيزى كه بهرهاى از وجود داردگسترش دارد و خلاصه هيچ موجودى نيست مگر آنكه به صنع او وجود يافته است ، و اينعبارت يعنى عبارت (الله خالق كل شى ء) در قرآن كريم مكرر آمده ، و در هيچ جاقرينهاى كه دلالت بر تخصيص آن داشته باشد نيست ، اينك ما موارد آنرانقل مى كنيم تا خواننده نيز عموميت و نبودن قرينه تخصيص را بنگرد:(قال الله خالق كل شى ء و هو الواحد القهار، الله خالقكل شى ء و هو على كل شى ء وكيل ، ذلكم الله ربكم خالقكل شى ء لا اله الا هو).