الحرب

معنی کلمه الحرب در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
حرب (۱۱ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه الحرب

جنگ داخلی سومالی (عربی: الحرب الأهلیة الصومالیة) یک جنگ داخلی در حال وقوع در سومالی است. این نبرد از مقاومت در برابر دیکتاتوری نظامی که توسط زیادباره از دهه ۱۹۸۰ رهبری می‌شد، پا گرفت. از سال ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۰، نیروهای مسلح سومالی با گروه‌های مختلف شورشی مسلح، از جمله جبهه دموکراتیک نجات سومالی در شمال شرق، جنبش ملی سومالی در شمال غرب، کنگره متحد سومالی و سومالی متحد در جنوب وارد مبارزه شدند. گروه‌های مخالف مسلح طایفه ای، دولت باره را در سال ۱۹۹۱ سرنگون کردند.
رجل من اهل قم يدعو الناس الى الحق ، يجتمع معه قوم كزبرالحديدلاتزلهم الرياح العواصف و لايملون من الحرب و لايجبنون و على اللّهيتوكلون و العاقبة للمتقين .(47)
مؤ لف : اين روايت را سيوطى نيز در الدرالمنثور از ابن ابى حاتم از ابى الحرب بنابى الاسود نقل كرده .
نخست اينكه اشاره به آن است كه ايمان (سابقه فطرى ) دارد و در حقيقت مؤ منان باابراز ايمان ، مقتضاى فطرت خود را تصديق و تاءكيد كرده اند (زيرا يكى از معانى قدم، سابقه است ) چنانكه مى گويند لفلان قدم فى الاسلام - او قدم فى الحرب (يعنى :فلانكس در اسلام يا در جنگ و مبارزه ، سابقه دارد).
قد ظهر الصبح و خل الحرس قد وضع الحرب فخل المحن
و اگر كلام را به اين معنا كه (يهود بدترين جنبندگانند) افتتاح كرد براى اين استكه مقصود از اين فصل زنهار دادن و بر حذر داشتن مسلمين از شر ايشان و دفع شر ايشاناز مسلمين بوده ، و ارتكاز طبيعى مردم بر اين است كه از شرى كه اميد هيچ خيرى در آننيست پرهيز نمايند و به هر وسيله اى كه صحيح و ممكن باشد آن را از خود دور كنند. وبنا بر دستورى كه بعدا مى دهد و مى فرمايد: (فاما تثقفنهم فى الحرب فشرد بهم منخلفهم ...) مناسب اين بود كه بيان خود را به اين معنا كه ايشان بدترين جنبندگانندافتتاح نمايد.
جنگ داخلی یمن (عربی: الحرب الأهلية اليمنية) یک جنگ داخلی چندجانبه که عمدتاً بین رشاد علیمی، رئیس شورای رهبری ریاست جمهوری و مهدی مشاط، رئیس شورای عالی سیاسی، همراه با حامیان و نیروهایشان، در حال انجام است و در اواخر سال ۲۰۱۴، آغاز شد. هر دو طرف، ادعای رهبری دولت رسمی یمن را دارند.
له من کریم الطّبع فی الحرب منتض‌ و من عادة الإحسان و الصّفح غامد
راغب در مفردات مى گويد: اصل كلمه (بركت )، (برك ) - به فتحه باء - و بهمعناى سينه شتر است ، و ليكن در غير اين معنا نيزاستعمال مى شود، از آن جمله مى گويند: (فلانى داراى بركه است ) و (بركالبعير) به معناى اين است كه شتر سينه خود را به زمين زد. و چون اين معنا مستلزم يكنحو قرار گرفتن و ثابت شدن است لذا كلمه مزبور را در ثبوت كه لازمه معناى اصلىاست نيز استعمال كرده و مى گويند: (ابتركوا فى الحرب در جنگ پايبرجا شده و بهعقب برنگشتند) و به همين مناسبت آن محلى را كه مردان دلير و شجاعان لشكر موضع مىگيرند (براكاء) و (بروكاء) مى نامند، و نيز در جايى كه حيوان از راه رفتن بازمى ايستد و به هيچ وجه تكان نمى خورد مى گويند: (ابتركت الدابة ) و آب انبار رانيز به همين جهت بركه مى نامند، براى اينكه آب انبارمحل ثابت شدن و قرار گرفتن آب است . و (بركت ) ثبوت خير خداوندى است در چيزى، و اگر فرموده : (لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض ) براى اين بوده كهخيرات در زمين و آسمان قرار گرفته ، همچنانكه آب در بركه جاى مى گيرد.
فإ ما تثقفنهم فى الحرب فشرد بهم من خلفهم لعلهم يذكرون (57)
فاما تثقفنهم فى الحرب فشرد بهم من خلفهم لعلهم يذكرون
(حـتـى تـضع الحرب اوزارها) - (اوزار حرب ) به معناى سنگينى هاى جنگى يعنىاسـلحه اى است كه جنگجويان با خود حمل مى كنند، و مراد از وضع آن ، بطور كنايه تمامشدن جنگ است .