البرج

البرج

معنی کلمه البرج در لغت نامه دهخدا

البرج. [ اَ ب ُ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان کزاز سفلی بخش سربند شهرستان اراک واقع در 33000 گزی شمال باختری آستانه. کوهستان ، سردسیر دارای 305 تن سکنه. چشمه سار، غلات دیمی. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

معنی کلمه البرج در فرهنگ فارسی

دهی است جزئ دهستان کزار سفلی بخش سربند شهرستان اراک واقع در ۳۳٠٠٠ گزی شمال باختری آستانه .

معنی کلمه البرج در دانشنامه عمومی

البرج (الخلیل). البرج یک منطقهٔ مسکونی در فلسطین است.
البرج ۲٬۵۷۸ نفر جمعیت دارد.

جملاتی از کاربرد کلمه البرج

کاشینگ تا سال ۱۷۷۵ نگرش ضعیفی را نسبت به استقلال دنیال می‌کرد که به قیمت از دست‌دادن کرسی‌اش در کنگره قاره‌ای در دسامبر سال ۱۷۷۵ تمام شد. کاشینگ پس از یک مبارزه داغ انتخاباتی، توسط البرج جری که شخص متعهد به استقلال بود، به شکست مواجه شد. این شکست که نیروهای طرفدار استقلال را به‌طور قطعی در اکثریت قرار داد، کاشینگ را به‌طور یقینی به اردوگاه هنکاک سوق داد. به‌محض برگشت به ماساچوست، کاشینگ به مخالفت با استقلال ادامه داد و تأخیر در روند رأی‌گیری را روی طرح کرد که به موجب آن استان ماساچوست رسماً خواهان اعلام استقلال شد.
برج ایکونیک (به عربی: البرج الأیقونی) یک ساختمان بلندمرتبه در مصر است که در پایتخت جدید اداری مصر واقع شده‌است.
این روستا دارای پیشینه تاریخی بوده و نام اصلی آن البرج است