معنی کلمه اشگفت در لغت نامه دهخدا
اشگفت. [ اِ گ ُ ] ( مص مرخم ، اِمص ) شکفتن گل. ( برهان ) ( آنندراج ). شکفته شده. ( ناظم الاطباء ). از شِگُفتَن باز شدن گل. ( شعوری ). شکفتگی گل. ( هفت قلزم ). و رجوع به اِشکُفت و شکفتن و اشکفتن شود.
اشگفت. [ اِ گ ِ ] ( اِ ) عجب که از تعجب باشد. ( برهان ) ( هفت قلزم ). عجب و آنرا شگفت نیز گویند و در مقام تعجب شگفتا نیز گویند مانند ای عجب. ( از آنندراج )( انجمن آرا ). عجب. ( جهانگیری ). || حیرت و تعجب و اضطراب ناگهانی. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به شگفت و شکفت و اشکفت شود.