معنی کلمه اشکنان در لغت نامه دهخدا
اشکنان. [ اِ ک َ ] ( اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش گاوبندی شهرستان لار و در خاور بخش واقع گردیده است. حد شمالی آن کلات مروزی و حد جنوبی آن کوه لاورخشت است. هوای دهستان گرم و مالاریائی است. آب مشروب از چاه و قنات و باران تأمین میشود و زراعت آن بیشتر دیمی است. محصولات آن عبارتند از غلات ، خرما، تنباکو و تولیدات صیفی و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و زبان آنان فارسی محلی ( دری ) و مذهب ایشان تشیع و تسنن است. این دهستان از 22 آبادی تشکیل یافته و نفوس آن در حدود 6900 تن است. قرای مهم آن عبارتند از: اهل ، خشت رکن آباد، لاورخشت ، سه تنبک ، کندرشیخ ، پس بند. مرکز دهستان قصبه اشکنان است. راه ارتباطبا لار فرعی میباشد. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7 ).
اشکنان. [ اِ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان قیلاب پائین بخش الوار گرمسیری شهرستان خرم آباد، که در 9هزارگزی خاور حسینیه و 9هزارگزی خاور راه شوسه خرم آباد به اندیمشک واقع است. محلی تپه ماهور و گرمسیر است و سکنه آن 350 تن میباشد که بلهجه لری فارسی سخن میگویند. آب آن از چشمه اشکنان بلارود تأمین میشود و محصول آن غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی فرش بافی است. راه آن مالرو است. ساکنین از طایفه قلاونداند. عده ای در ساختمان و عده ای در سیاه چادر سکونت دارند. برای تعلیف احشام تغییر مکان می دهند. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).
اشکنان. [ اِ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان آورزمان شهرستان ملایر که در 26000 گزی شمال باختری شهر ملایر و 6000 گزی باختر راه شوسه ملایر به همدان واقع و منطقه ای جلگه ای ، معتدل و مالاریائی است. سکنه آن 490 تن است که از مذهب شیعه پیروی میکنند و بزبان فارسی سخن میگویند. آب آن از چاه تأمین میشود و محصول آن غلات دیم است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه آن مالرو است. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).