اشکله

معنی کلمه اشکله در لغت نامه دهخدا

( اشکلة ) اشکلة. [ اَ ک َ ل َ] ( ع اِ ) التباس. || حاجت. || یک کُنار کوهی ، و هی اخص من الاشکل. || شبه. یقال : فیه اشکلة من ابیه ؛ ای شبه. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه اشکله در فرهنگ معین

(اِ کِ لِ ) (اِمر. ) نک اشکلک .

معنی کلمه اشکله در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - چوبی است بمقدار چهار انگشت که وسط آن باریکتر از دو سر وی است و وسط آن طناب بندند و آن برای اتصال دو قطع. خیمه بکار رود . ۲ - چوبی که لای انگشتان متهمان میگذاشتند و فشار میدادند تا بجرم خود اقرار کنند .
التباس یا حاجت یا یک کنار کوهی

معنی کلمه اشکله در ویکی واژه

نک اشکلک.

جملاتی از کاربرد کلمه اشکله

أبو جیر، أبو راشد، أم الفیارین، اشکله، أسلمت، الصفارد

راجونه، کلوس، پودن، بکلو، لیزک، سیرک، پرموسیر، قاضی اغا، اشکله، کنگر، هکل