معنی کلمه اشکاری در لغت نامه دهخدا
اشکاری. [ اِ ] ( ص نسبی ) شکاری و شکارچی و نخجیرگر و صیاد. ( ناظم الاطباء ). شکاری و صیاد. ( آنندراج ) :
بیا بر بام ای عارف مکن هر نیمشب زاری
کبوترهای دلها را توئی شاهین اشکاری.شمس تبریزی ( از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 143 ).