اسکنده

معنی کلمه اسکنده در لغت نامه دهخدا

اسکنده.[ اِ ک ِ دِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان هزارپی بخش مرکزی شهرستان آمل ، واقع در 14000 گزی شمال آمل و 7000 گزی جنوب شوسه کناره. دشت ، معتدل ، مرطوب ، مالاریایی. سکنه 200 تن شیعی. زبان مازندرانی و فارسی. آب این ده از رودخانه هراز است. محصول آنجا برنج ، غلات ، پنبه ،کنف ، حبوبات. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ). و رجوع بسفرنامه مازندران و استراباد رابینو ص 113 و 119 بخش انگلیسی شود.

جملاتی از کاربرد کلمه اسکنده

نتیجه‌گیری پارفیت شبیه نظریه تجمیعی ذهن دیوید هیوم و همچنین دیدگاه اسکنده بودیسم است، اگرچه خود را به بازنگری صرف آن‌ها محدود نمی‌کند؛ زیرا دیدگاه پارفیت علاوه بر تقلیل‌کننده بودن، تورم‌زدایی نیز دارد: در نهایت، «آنچه مهم است» هویت شخصی نیست، بلکه تداوم ذهنی و پیوستگی است.