ازهری

معنی کلمه ازهری در لغت نامه دهخدا

ازهری. [ اَ هََ ] ( ص نسبی ، اِ ) فیروزه ای است نزدیک بفیروزه بواسحاقی در صافی و شفافی. ( جواهرنامه ).
ازهری. [ اَ هََ ] ( ص نسبی ) منسوب به ازهر، نام جد منتسب الیه. ( انساب سمعانی ).
ازهری. [ اَ هََ ] ( اِخ ) ابومنصور. رجوع به ازهری محمدبن احمد... شود.
ازهری. [ اَ هََ] ( اِخ ) جمال الدین محمد. رجوع به ازهری هروی شود.
ازهری. [ اَ هََ ] ( اِخ ) حسین بن ابراهیم. رجوع بحسین بن ابراهیم و معجم المطبوعات شود.
ازهری. [ اَ هََ ] ( اِخ ) خالدبن عبداﷲ مکنی بابی الفضل. رجوع بخالد... ازهری و معجم المطبوعات و اعلام زرکلی شود.
ازهری. [ اَ هََ ] ( اِخ ) عبدالرحمن خلف. رجوع بعبدالرحمن... و معجم المطبوعات شود.
ازهری. [ اَ هََ ] ( اِخ ) محمدبن احمدبن الازهر طلحةبن نوح بن ازهر الازهری الهروی اللغوی مکنی بابومنصور، امام مشهور در لغت. وی فقیه شافعی مذهب بود و علم او در لغت غلبه داشت و بدان اشتهار یافت و همگان بر فضل و ثقت و درایت و ورع او متفق بودند، وی از ابی الفضل محمدبن ابی جعفر المنذری اللغوی از ابی العباس ثعلب و غیره روایت دارد. ازهری ببغداد شد و بدانجا ابابکربن درید را بدید لکن ازو چیزی روایت نکرده است و از ابی عبداﷲ ابراهیم بن عرفة ملقب به نفطویه و از ابی بکربن السری معروف به ابن السراج نحوی علم آموخت و بعضی گفته اند که ازهری از ابن السراج چیزی فرانگرفته است. ازهری در طلب لغت بلاد عرب را بپیموده است و یکی از افاضل حکایت کرد که نامه ای بخط ازهری دیده است بدین مضمون : امتحنت بالاسرسنة عارضت القرامطة الحاج بالهبیر و کان القوم الذین وقعت فی سهمهم عرباً نشؤا فی البادیة یتبعون مساقط الغیث ایام النجع و یرجعون الی اعداد المیاه فی محاضرهم زمان القیظ و یرعون النعم و یعیشون بالبانها و یتکلمون بطباعهم البدویة و لایکاد یوجد فی منطقهم لحن اوخطاء فاحش فبقیت فی اسرهم دهراً طویلاً و کنا نشتی بالدهناء و نرتبع بالصمان و نقیظ بالستارین و استفدت من محاورتهم و مخاطبة بعضهم بعضاً الفاظاً جمّة و نوادر کثیرة اوقعت اکثرها فی کتابی یعنی التهذیب. و نیز در تضاعیف کلام خویش آورده است که در صمان دو زمستان گذاشت. ابومنصور جامع شتات لغت عرب و مطلع بر اسرار و دقایق آن است و در لغت کتاب تهذیب را تصنیف کرده است و آن از کتب مختاره است شامل بیش از 10 مجلد و نیز او را تصنیفی است فی غریب الالفاظ التی استعملها الفقهاء، در یک مجلد، و آن سند فقها در تفسیر مشکلات لغات متعلقه بفقه است و هم ازهری را کتابی است در تفسیر. وی در بغداد با اسحاق الزجاج و ابابکربن الانباری را دیدار کرد و نگفته اند که چیزی از آندو فراگرفته است یا نه. ولادت وی به سال 282 و وفات او در اواخر سال 370 و بقولی 371 در شهر هرات بوده است و ازهری نسبت بنام جد وی ازهر است.( ابن خلکان چ طهران ج 2 ص 79 ). بخشی از کتاب ( ( التهذیب ) ) در لغت در مجله عالم شرقی بچاپ رسیده است. ( الاعلام زرکلی به نقل از وفیات و مجله مجمع علمی 1 : 270 و ارشاد الاریب 6 : 297 ). و نیز او راست : ( ( تفسیر دیوان ابی تمام ) ) و ( ( شرح اسماء الحسنی ) ) و کتاب الحیض. ( کشف الظنون ). و رجوع بعیون الانباء ج 2 ص 7 و تاریخ الحکمای قفطی ص 423 ومعجم الادباء ج 6 ص 297 و روضات الجنات ص 714 و لباب الالباب ج 1 ص 211 ، 232 و 346 و قاموس الاعلام ترکی وفهرست المعرب جوالیقی چ احمد محمد شاکر و فهرست عیون الاخبار ابن قتیبه چ مصر سال 1343 ج 1 و ج 2 شود.

معنی کلمه ازهری در فرهنگ فارسی

ابومنصور محمد بن احمدازهری هروی (ف.۳۷٠ ه . ق . ) از جمله بزرگان علمای ادب در قرن ۴ ه . است . ولادت و وفات او در شهر هرات اتفاق افتاد.او مدتی در عراق و جزیره العرب بجمع لغت مشغول و چندی هم به دست قرامطه در عربستان اسیر بود و در آنجا بر اثر معاشرت با عربان بسیاری از لغات و اصطلاحات حقیقی زبان عرب را فرا گرفت کتاب مشهور او لغت [ التهذیب ] است .
نورالدین یکی از شعرای دوره خداوند گار غازی و از اهالی آق شهر

جملاتی از کاربرد کلمه ازهری

شیخ الاسلام گفت: که بونصر ازهری گوید: توفی بومنصور الازهری فی ربیع الاول سنه سبع و ثلثین وثلثمائه. امام جهان گفت: که در بغداد شدم مهرگان بود بغداد آراسته بودند.شبلی می‌آمد. دست بر دست می‌زد و می‌گفت:
چون صحیحی کز نسیم ازهری تازه گرداند روان مزهری
نز زنده رود کشته بدت تا بهیرمند نه ازهری زدی علم جور تا هرند
وان بدر ازهری که مُقدَّر شد از ازل تا حشر در منازل دولت مسیر تو
بیهقی، به گفتهٔ خودش، برای تألیف این کتاب، از قرآن و احادیث و نیز افعال پرکاربرد دیوان‌های عرب استفاده کرده‌است و برای شرح و معانی آن‌ها از چند کتاب نظیر دیوان‌الادب فارابی، صحاح‌اللغة جوهری، تهذیب‌اللغة ازهری، الغریبین هروی و المصادر زوزنی استفاده کرده‌است.
حسن سَقّا (۱۸۴۶–۱۹۰۸) (نسب: حسن بن محمد بن ابراهیم السقا) فقیه شافعی، خطیب ازهری و آموزگار مصری و نوهٔ ابراهیم سقا بود. فتح الجواد الکریم فیما یعتلق باسم الله الرحمن الرحیم، الروضة البهیة فی فضل الطریقة السعدیة، المنهل العذب لکل وارد فی فضل عمارة المساجد، البغیة السنیة فی الخطب المنبریه از آثار است. کتابخانهٔ شخصی او به کتابخانهٔ دانشگاه الازهر واگذار شد.
تو بَدرِ ازهری و همه انبیا سُها تو مهر انوری و نجومند مرسلین