معنی کلمه ارمی در لغت نامه دهخدا
- امثال :
اَرمی ̍ مِن اِبن تَقن ؛ و هو رجل من عاد کان ارمی من تعاطی الرمی فی زمانه و قال یرمی بها ارمی من ابن تقن. ( مجمع الامثال میدانی ).
ارمی. [ اَ رَ می ی / اِ رَ می ی ] ( ع اِ ) أیرمی. یَرَمی . علم و نشان که در بیابان برای راه بر پا کنند، یا نشانه عاد. ( از منتهی الارب ). || احدی. کسی : ما به ارمی ؛ نیست در آن کسی و نه اثری و نه نشانی. ( منتهی الارب ).
ارمی. [ اُ رَ ما ] ( اِخ ) گویند موضعی است و یاقوت گوید در کلام عرب بر وزن فُعَلی ̍ جز اُرَمی و شُعَبی که نام دو موضع است نیامده است. ( معجم البلدان ).
ارمی. [ اُ ]( اِخ ) ارمیة. ( معجم البلدان ). رجوع به ارمیه شود.
ارمی. [ اَ رَ ] ( ص نسبی ، اِ ) لغت و لسان قدیم سوریه و کلدانیان بود که در دانیال 2:4 مذکور است. کلدانیان را عادت بود که بزبان ارمی تکلم کنند تا با زبان دیوانیان مطابق باشد، ولکن زبان مخصوص و زبان اصلی ایشان نبود و دانیال نیز کتاب خود را تا آخر باب هفتم بزبان کلدانی نوشت ، اما زبان صحیح و اصلی این طایفه اکدی است که اهالی بابل بدان زبان تکلم میکردند و در زمان نبوکدنصر نزدیک بود که کلیةً متروک گردد وبسیاری آنرا فراموش کرده بودند. اما ظهور لغت سریانی که فعلاً معروف است در قرن دوم بعد از مسیح بود و آن هم تقریباً تا قرن دوازدهم نزدیک بود که متروک شودو اهالی آنرا فراموش کنند. و سریانی مذکور دارای تألیفات و تصنیفاتی است که در شعبه های دیگر لغت ارامی یافت نمیشود، خصوصاً در علم لاهوت و علاوه بر این پشیطو که ترجمه معروف توراة است بزبان سریانی است و ازدیگر ترجمه هائی که از لغت اصلی شده قدیم تر است و چون در تمام جزئیات کلمه بکلمه از زبان اصلی ترجمه شده از آن جهت آنرا پشیطو یعنی بسیط گفتند و اهالی معلوله و بخعه و جبعدین و حوالی آنها فرع این زبان را تکلم کنند و آن را سریانی گویند. ( قاموس کتاب مقدس ).