احصی

معنی کلمه احصی در لغت نامه دهخدا

احصی. [ اَصا ] ( ع فعل ) فعل ماضی مفرد از مصدر اِحصاء : ثم بعثناهم لِنعلَم ای الحزبین اَحصی لما لبثوااَمَداً. ( قرآن 12/18 )؛ پس برانگیختیم آنها را تا بدانیم کدام دو فرقه نگاه داشته مر آنچه ماندند از مدّت. ( تفسیر ابوالفتوح رازی ). و رجوع به احصاء شود.

جملاتی از کاربرد کلمه احصی

که خاصان در این ره فرس رانده اند به لا احصی از تک فرو مانده اند
گفت لا احصی محمّد کیست دیگر دم زند لیک قدر خویش هر هشیار می‌گوید سخن
چونک پایانی ندارد رو الیک زانک لا احصی ثناء ما علیک
در دبیرستان «لا احصی ثنا» خیمهٔ خلوت جدا خواهم زدن
جز که لا احصی نگوید او ز جان کز شمار و حد برونست آن بیان
آن که تسبیح حصا بر صدق او آمد گوا گاه احصای ثنایت گفته لا احصی ثنا
برج او ادنی ز رخسارت پر از بدر منیر دُرج لا احصی ز گفتارت پر از دُرّ ثمین
گفت پیغمبر که لا احصی ثنا حامد تو هم تویی یا ربنا
و قال فی سجوده «جل وجهک لا احصی ثناء علیک»
قوله: «لَقَدْ أَحْصاهُمْ» ای احصی مبلغ جمیعهم فی اللّوح المحفوظ.