احدهم

معنی کلمه احدهم در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَحَدِهِم: یکی از آنها
معنی عَهْدِهِمْ: عهدشان - پیمانشان
معنی حَضَرَ: حاضر شد - فرا رسید (در جمله"حَتَّیٰ إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ ﭐلْمَوْتُ")
معنی مُسْوَدّاً: سیاه شده (مقصود از اسوداد وجه در عبارت" وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِـﭑلْأُنثَیٰ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً "سیاه شدن روی ، بطور کنایه خشمناک شدن است و در عبارت "وَیَوْمَ ﭐلْقِیَامَةِ تَرَی ﭐلَّذِینَ کَذَبُواْ عَلَی ﭐللَّهِ وُجُوهُهُم مُّسْوَدَّةٌ "س...
معنی مُّسْوَدَّةٌ: سیاه شده (مقصود از اسوداد وجه در عبارت" وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِـﭑلْأُنثَیٰ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً "سیاه شدن روی ، بطور کنایه خشمناک شدن است و در عبارت "وَیَوْمَ ﭐلْقِیَامَةِ تَرَی ﭐلَّذِینَ کَذَبُواْ عَلَی ﭐللَّهِ وُجُوهُهُم مُّسْوَدَّةٌ "س...
ریشه کلمه:
احد (۸۵ بار)هم (۳۸۹۶ بار)وحد (۱۵۳ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه احدهم

«بِأَیْدِی سَفَرَةٍ» ای کتبة و هم الملائکة الکرام الکاتبون، واحدهم سافر. یقال: سفرت ای کتبت و منه قیل: للکتاب سفر و جمعه اسفار. و قیل: هم الرّسل من الملائکة و احدهم سفیر و هو الرّسول. و الرّسل سفراء اللَّه بینه و بین خلقه.