معنی کلمه اتن در لغت نامه دهخدا
آتن. [ ت ِ ] ( اِخ ) کرسی آتیک و شهر بزرگ یونان قدیم. در 480 ق.م. خشایارشا پادشاه ایران این شهر راتسخیر کرد. رجال سیاسی و فیلسوفان و نویسندگان و هنرمندان نامی و بزرگ از آن برخاسته اند و امروز نیز پایتخت یونان است. آطنه. اثینه. آتنه. مدینةالحکماء.
اتن. [ اُ ت ُ ] ( اِخ ) ( دُ نوردهایم ) یکی از سلاطین ساکسنی. او در اول از جانب ( ( آنیس ) ) مادر وصی هانری چهارم امپراطور آلمان به حکومت باویر منصوب شد ( در 1056 م. ) سپس در سال 1062 بر او عصیان ورزید و امپراطوری آلمان را ضبط کرد و آنگاه که هانری بسن رشد رسید او را از حکومت باویر نیز عزل کرد و سپس مصالحه ای مابین آنان رفت و بمقام وکالت امپراطوری در ساکس معین شد و آنگاه که امپراطوری به رودلف رسید بار دیگر اُتُن طغیان آغاز کرد ( 1080 م. ) و در جنگی مغلوب و مقتول شد.
اتن. [ اُ ت ُ ]( اِخ ) فردریک لوئی. پادشاه یونان منسوب بخاندان باویر. مولد او در 1815 م. او در هفده سالگی در 1831 بحکمرانی یونان تعیین شد. سه سال به نیابت او مجلسی مرکب از رجال باویر حکومت می کردند و سپس در 20 سالگی خود زمام امور بدست گرفت و وفات او به سال 1867 بود.
اتن. [ اُ ت ُ ] ( اِخ ) ( دُ ویتلسباخ ) دوک باویر و جدّ اعلای سلاطین باویر است. او از 1180 تا 1183 م. بدانجا حکم رانده است.
اتن. [ اُ ت ُ ] ( ع اِ ) زمین بلند. || ج ِ اَتان و اِتان ، بمعنی خرماده. || ج ِ اَتّون و اَتون ، بمعنی آتشدان و کوره نان پزان و آهک پزان و غیره. ( منتهی الارب ).
اتن.[ اُ ] ( ع اِ ) ج ِ اَتان و اِتان ، بمعنی خر ماده. || نشستگاه هودج از پشت شتر. ( منتهی الارب ).
اتن. [ اَ ت َ] ( ع مص ) برآمدن دو پای کودک پیش از دو دست برخلاف عادت. || نگونسار بچه زادن. ( منتهی الارب ).
اتن. [ اَ ] ( ع مص ) مقیم و ثابت شدن به جایی. ( منتهی الارب ). ایستادن.