ابوالاسود

معنی کلمه ابوالاسود در لغت نامه دهخدا

ابوالاسود. [ اَ بُل ْ اَ وَ ] ( ع اِ مرکب ) نمر. ( المزهر ). پلنگ. ابوالأبرد. || دوشاب. ( مهذب الاسماء ).

جملاتی از کاربرد کلمه ابوالاسود

تا این زمان، قلمروی عرب‌ها از افغانستان و ایران تا سوریه و مصر گسترش یافته بود و غلط‌خوانی‌های زیادی در نامه‌نگاری‌های خلیفه‌ها به وجود می‌آمد. مردم کشورهای دیگر در ادای واژه‌های عربی دچار مشکل بودند تا اینکه در سال ۶۵ هجری، عبدالملک بن مروان در دمشق به خلافت رسید و در نامه‌ای که به حجاج بن یوسف ثقفی خلیفهٔ عراق نوشت، به او گفت که این خط کوفی که ابوالاسود دؤلی طراحی کرده، کفایت نمی‌کند و از حجاج بن یوسف خواست تا خط عربی را بر پایهٔ همین خط کوفی توسعه دهد و ترویج کند.
نخستین کسانی که نقطه‌های اِعجام را برای تمایز حرف‌های (وات‌های) یکریخت (مانند «ب» و «ت») به کار بردند یحیی بن یَعمَر عَدوانی اهوازی و نصر بن عاصم بودند. خلیل بن احمد فَراهیدی که از فرزندان ایرانیان یمن بود، حرکت‌گذاری را ابداع کرد. پیش از او برای نشان دادن مصوِّت‌های کوتاه نقطه‌هایی سرخ‌رنگ به کار می‌رفت که واضع آن ابوالاسود دُؤَلی بود. نخستین کسی که خط را از کوفی به خط نسخ تبدیل کرد ابن مُقَلّهٔ شیرازی بود.
ایرانیان پس از اسلام در تکامل این خط و در تبدیل آن به هنر خوشنویسی نقش عمده‌ای داشته‌اند. ایجاد نقطه و اِعراب در خط عربی به فردی به نام ابوالاسود دؤلی و در سده یکم هجری نسبت داده می‌شود که بیشتر برای جلوگیری از اشتباه خواندن قرآن توسط غیرعرب زبانان از جمله ایرانیان انجام شد. تازیان از همین رو نقطه گذاری را از آن زمان تا کنون اِعجام می‌نامند زیرا این کار را به عجم (برگرفته از واژه جم) _که برای نامیدن ایرانیان به کار می‌رفت_ پیوند می‌دادند. ایرانیان، بر اساس نیازهای زبانیِ خود، الفبای فارسی را پدیدآوردند. از سده سوم هجری به دلیل رواج نامه‌نگاری‌ها دیوانی، کم‌کم خط‌های مانوی و پهلوی، جای خود را به الفبای فارسی دادند.