ابن رشیق

معنی کلمه ابن رشیق در لغت نامه دهخدا

ابن رشیق. [ اِ ن ُ رَ ] ( اِخ ) ابوعلی حسن بن رشیق. پدرش مملوک محرَّر رومی بوده و زرگری پیشه داشته. بین 385 و 390 هَ.ق. در مسیله از شهرهای افریقیه متولد و456 یا 463 در شهر مازر واقع در صقلیه درگذشته است. او ادیبی لغوی و شاعر بود و در قیروان معز باﷲ فاطمی را مدح میگفت. وقتی در آنجا فتنه ای افتاد و قبائل عرب این شهر را غارت کردند. معز باﷲ، و ابن رشیق با او، به مهدیه گریختند خلیفه بدانجا رحلت کرد و ابن رشیق به صقلیه رفت. از تألیفات اوست : عمده در نقد شعر. قراضةالذهب فی نقد اشعار العرب. کتاب الشذوذ در لغت. کتاب الانموذج. ( از بغیةالوعاة ) ( ابن خلکان ).

معنی کلمه ابن رشیق در فرهنگ فارسی

پدرش مملوک محرر رومی بود و زرگری پیشه داشت

جملاتی از کاربرد کلمه ابن رشیق

حسن حُسنی عبدالوهاب (۲۱ ژوئیه ۱۸۸۴ – ۹ نوامبر ۱۹۶۸) تاریخ‌نگار، سیاستمدار و ادیب تونسی بود. در مهدیه و مدرسهٔ فرانسوی تونس تحصیل کرد. سپس در مدرسهٔ علوم سیاسی پاریس ادامه داد. به سمت‌های گوناگون فرماندار مهدیه ، رئیس اوقاف، وزیر قلم، وزیر دولت، مدیر میراث فرهنگی رسید. سپس از سمت‌های دولتی انصراف داد و در کتابخانهٔ زیتونه به پژوهش پرداخت. بساط العیق فی حضارة القیروان و شاعرها ابن رشیق، تاریخ کوتاه تونس، مجمل تاریخ ادبیات تونس، شهیرات تونسیات، کتاب العمر از آثار اوست. او از اعضای فرهنگستان‌های عربی در دمشق و قاهره و بغداد بود. پیش از درگذشت، بیمار شده بود. کتابخانهٔ شخصی نفیسی داشت، آن را به مسجد جامع زیتونه و سپس کتابخانهٔ ملّی تونس وقف کرد که حدود ۱۲۹۷ مورد را شامل شد.