بارنده

معنی کلمه بارنده در لغت نامه دهخدا

بارنده. [ رَ دَ / دِ ] ( نف ) اسم فاعل از بارش . ( ناظم الاطباء ). رجوع به باریدن شود: ابر بارنده ؛ ابری که ببارد. مُمطِر. ماطر. سحابة مذکیه ؛ ابر باز بارنده. سحاب هتل ؛ ابر نیک بارنده. هاتل ؛ ابر پیوسته بارنده. ( منتهی الارب ). رجوع به شعوری ج 1 ورق 191 شود :
بدو گفت روز تو فرخنده باد
سرت برتر از ابر بارنده باد.فردوسی.جهان هفت کشور ترا بنده باد
سرت برتر از ابر بارنده باد.فردوسی.ابر بارنده ز بر چون دیده وامق شود
چون بزیرش گلرخان چون عارض عذرا کند.ناصرخسرو.و اگر زمستان سرد و بارنده باشد سوزش آب تاختن بسیار باشد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). و هر گاه که از پس تابستان شمالی خشک خریف جنوبی و بارنده باشد این علت ( سل ) بسیار افتد. لکن هر گاه که تابستان جنوبی و بارنده باشد و فصل خریف هم چنان جنوبی و بارنده باشد اندر آخر خریف این علت [ ذات الجنب ] بسیار است. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
دلم دریای بخشنده است و دستم ابر بارنده
از این ابر و از آن باران بر اهل فضل در بارم.سوزنی.ز هر سو قطره های برف و باران
شده بارنده چون ابر بهاران.نظامی.برانگیخت رزمی چو بارنده میغ
تگرگش ز پیکان و باران ز تیغ.نظامی.

معنی کلمه بارنده در فرهنگ عمید

۱. ابری که باران از آن بیاید.
۲. هر چیزی که مانند باران فرو ریزد.

معنی کلمه بارنده در فرهنگ فارسی

( اسم ) آنچه می بارد آنچه بشکل قطرات آب فرو ریزد .

جملاتی از کاربرد کلمه بارنده

كلمه (معصرات ) به معناى ابرهاى بارنده است . و بعضى گفته اند: به معناىبادهايى است كه ابرها را مى فشارد تا ببارد، و كلمه (ثجاج ) به معناى ابرى استكه بسيار آب بريزد. و بنابر اين ، بهتر آن است كه كلمه (من ) را به معناى باءبگيريم ، و معنا چنين شود (ما به وسيله بادهاى فشار آورنده آبى ريزاننازل كرديم ).
بر سپهر مهر او تابنده از دولت نجوم بر درخت بخت او بارنده از دولت نثار
برانگیخت رزمی چو بارنده میغ تگرگش ز پیکان و باران ز تیغ
كلمه (يرسل ) به خاطر اينكه جواب امر (استغفار كنيد) است ، به جزم خوانده مىشود، و مراد از كلمه (سماء) ابر آسمان است ، و كلمه (مدارا) به معناى كثير الدروراست يعنى بسيار ريزنده . و معناى آيه اين است كه : اگر از خدا طلب مغفرت كنيد، ابربسيار ريزنده و بارنده را به سويتان مى فرستد.
برآمد به کردار بارنده ابر ز شاخ گوزنان خروش هژبر
(و لا تتولوا مجرمين ) - اين جمله به منزله تفسير براى جمله : (استغفروا ربكم ثمتوبوا اليه ) است و چنين معنا مى دهد كه عبادت كردنتان در برابر آلهه اى كه به جاىخداى تعالى اتخاذ كرده ايد جرمى است از شما، و معصيتى است كه شما را مستوجب آن مىكند كه سخط الهى و عذابش بر شما نازل گردد و چون چنين است پس بايد هر چه زودتراز جرمى كه كرده ايد استغفار نموده و با ايمان آوردنتان به سوى خدا برگرديد تا اوشما را رحم كند و ابرهاى بارنده را با باران هاى مفيد برايتان بفرستد و نيرويى برنيروى شما بيفزايد.
اگر کوه و دریا شود پر ز تیغ و گر تیغ بارد ز بارنده میغ
تا ابد دود و دخان بارنده گردد چون بخار گر بیفتد بر فلک چون دست تو یک فتح باب
تاکه ابر اندر بهاران بر زمین بارد سِرشک ابر نعمت بر زمین ملک تو بارنده باد
زمین باغ فردوس دیدار شد هوا ابر بارنده دینار شد
هوا داشت، ازگرز بارنده میغ به خون، لجه پیما، نهنگان تیغ
چو آن ابر بارنده محمل براند سیاهی بر آن سبز گلشن نماند
ابر بارنده منم، کوه گران سنگ توئی ابر با کوه دهد در همه احوال پناه