بارخدایی

معنی کلمه بارخدایی در لغت نامه دهخدا

بارخدایی. [ خ ُ ] ( حامص مرکب ) پادشاهی. بزرگی. مولایی. امیری. سروری :
حقشناسی است که از بارخدایی نکند
در حق هیچکسی تا بتواند تقصیر.فرخی.اینت آزادگی و بارخدایی و کرم
اینت احسانی کآن را نه کنار است نه مر.فرخی.شاه ملکان پیشرو بارخدایان
زایزد ملکی یافته و بارخدایی.منوچهری.گفتم [ احمدبن ابی دواد ] یا امیر، خدا مرا فدای تو کناد من از بهر قاسم عیسی را آمده ام تا بارخدایی کنی و وی را [ افشین را ] بمن بخشی. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 172 ).

معنی کلمه بارخدایی در فرهنگ فارسی

۱ - خدایی الوهیت . ۲ - پادشاهی . ۳ - بزرگی مولایی .

جملاتی از کاربرد کلمه بارخدایی

ز قهر بارخدایی بسان بارخدای چو پست پایه عزازیلش از جنان افکند
آن بارخدایی‌ که ز سیر قلم او آرام گرفته است همه کشور ایران
بزرگ بارخدایی کنی و بفرستی ورا شراب عناب و مرا شراب عنب