بارجین

معنی کلمه بارجین در لغت نامه دهخدا

بارجین. ( اِخ ) دهی است از دهستان میبد بخش اردکان شهرستان یزد. در 24هزارگزی جنوب اردکان متصل براه فرعی بارجین به میبد و اردکان در جلگه واقع است. هوایش معتدل و دارای 456 تن سکنه میباشد. آبش از قنات و محصولش غلات ،شغل مردمش زراعت و صنایع دستی زنانش کرباس بافی و راهش ماشین رو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10 ).
بارجین. ( اِخ ) پارچین. بنابر نوشته احمد محمد شاکر محشی المعرب جوالیقی در حاشیه ص 322 کلمه بارجین خندق باشد و فارقین جزء دوم شهر میافارقین معرب آنست.

جملاتی از کاربرد کلمه بارجین

حبیب‌الله غفوری بارجینی در سال ۱۳۴۱ در محلۀ بارجین در شهر میبد در استان یزد به دنیا آمد. وی دوران تحصیلات ابتدایی و راهنمایی خود را در میبد به انجام رساند و قبل از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ در حوزۀ علمیۀ قم شروع به تحصیل علوم دینی نموده‌است. وی از مهرماه ۱۳۵۶ در مدرسۀ قدیری قم تحصیل علوم دینی را شروع کرد و در نوجوانی دروس حوزه را طی سال‌های انقلاب بهمن ۱۳۵۷ و جنگ ایران و عراق گذراند. غفوری تا سال ۱۳۷۱ به آموزش در حوزه علمیه قم مشغول بود که در ضمن آن آموزش نظامی و زبان‌های عربی و انگلیسی را نیز فراگرفت. وی از تاریخ ۲۵ مهر ۱۴۰۲ با حکم سید علی خامنه‌ای به جای مصطفی علماء به عنوان امام جمعه کرمانشاه منصوب شد.