باربک

معنی کلمه باربک در لغت نامه دهخدا

باربک. [ ب َ / ب ِ ] ( اِ مرکب ) بمعنی امیر اعظم که او هر وقت که خواهد بدرگاه پادشاه بار یابد، و این مرکب است از بار که بمعنی دخل است و از بگ بالکسر که مخفف بیگ است بمعنی صاحب و امیر، و این لفظ را بفتح بای ثانی نیز نوشته اند که بگ بالفتح بمعنی امیر و صاحب است در ترکی و این لفظ بمعنی عرض بیگی که عرض مردم بحضور پادشاه میبرد نیز آمده. ( از کشف و شرح قران السعدین ). ( غیاث ) ( آنندراج ).
باربک. [ ب َ ] ( اِخ ) رجوع به سلطان شاهزاده باربک شود.

جملاتی از کاربرد کلمه باربک

دعوی باربک‌بینی تا توانی برد پیش فرق‌ کرد تمثالم از جوهر به چشم آینه