باربون

معنی کلمه باربون در لغت نامه دهخدا

باربون. ( اِخ ) دهی است از دهستان نازلو بخش شهرستان ارومیه که در هزاروسیصد گزی شمال باختری ارومیه و یک هزارگزی باختر شوسه ارومیه بسلماس واقع است. منطقه ای است جلگه و معتدل با 130 تن سکنه. آبش از نازلوچای و محصولش غلات ، توتون ، چغندر، کشمش ، حبوبات و شغل مردمش زراعت و صنایع دستی اهالی جوراب بافی و راهش ارابه رو می باشد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).

جملاتی از کاربرد کلمه باربون

در سال ۱۹۳۲ در گویلین، چین، نیوت اسکمندر یک کیلین — موجودی افسانه‌ای که می‌تواند به روح فرد و همچنین به آینده نگاه کند — را کمک می‌کند تا فرزندانش را به دنیا بیاورد. همدست‌های گلرت گریندل‌والد به رهبری کریدنس باربون به مادر حمله کرده و او را می‌کشند و نوزاد را می‌ربایند. گریندل‌والد متعاقباً این نوزاد را می‌کشد تا از توانایی آن در پیش‌بینی آینده استفاده کند؛ غافل از اینکه کیلین یک دوقلو به دنیا آورده است که نیوت آن را نجات می‌دهد.