بارای. [ کذا ] ( اِ ) جانوریست که از آتش خیزد . ( فرهنگ اسدی چ اقبال ص 529 ) ( حاشیه فرهنگ اسدی خطی نخجوانی ). بارای. ( ص مرکب ) در اصل : بارأی. دانشمند. خردمند. صاحب رای نیکو : دلارای و بارای و با ناز و شرم سخن گفتن خوب و آوای نرم.فردوسی.بشاه جهان گفت بوزرجمهر که ای شاه باداد و با رای و مهر.فردوسی.شکیبا و باهوش و رای و خرد هزبر ژیان را بدام آورد.فردوسی.سام نریمان را پرسیدندکه... آرایش جنگ چیست ، جواب داد که فرّ ارجمند شاه و دانش سپهبد بارای و مبارز هنری. ( نوروزنامه ). نخواهم شدن زو جهانگیرتر نه زو نیز با رای و تدبیرتر.نظامی.رجوع به «با» شود.
معنی کلمه بارای در فرهنگ فارسی
جانوری است از آتش خیزد
جملاتی از کاربرد کلمه بارای
ز گیلان هر آنکس که جنگی بدند هشیوار و بارای و سنگی بدند
در ۱۲ بهمن ۱۳۹۵ گارد ویژه به همراه نیروهای ضد شورش به زندان مرکزی زاهدان حمله و اقدام به تیراندازی کردند همزمان یک بالگرد بارای سر زندان و اطراف بلوار دانشجو پرواز میکرد. در همین روز تلفنهای زندان قطع شد و زندانیان امکان ارتباط با بیرون را نداشتند.
که با من چنین بود پیمان تو را ایا شاه بارای و فرمان روا
مردی گزید راد و خردمند و پیش بین بارای و با کفایت و با سنگ و با وقار
یکی مرد باهوش و بارای و داد بدو پادشاهی بابل بداد
پیش من بودی چه در روز و چه شب مرد حکمت بود بارای و ادب
آتش طبعیت بارای و هوس زان بماندی در پس پرده ز پس
فرستادهای جست بارای و شرم که دانش سراید به آواز نرم
نگهبان این قلعه ازبن منم همه ساله بارای اهریمنم
با ضمیرت آفتاب افسرده ای بیهوده پوی باورش گر نیست بارای تو گردد روبروی
برگچهخوار بدن و سر بشکهای کوتاهی دارد. پوست او قهوهای مایل به قرمز در قسمت بالایی بدن و در زیر بدن، زرد رنگ مایل به قهوهای است. اندازه طولی کاپی بارای بالغ به ۱۰۷ تا ۱۳۴ سانتیمتر میرسد. ارتفاع بدن او در حالت ایستاده ۵۰ تا ۶۵ سانتیمتر است. وزن او بهطور معمول از ۳۵ تا ۶۶ کیلوگرم است و نوع ماده آن سنگین تر از نوع نر است. پاهای پشت آنها کمی بلندتر از پاهای جلویی شان است.
بدو گفت لهراسپ بردار گام که مردی دلیری و بارای و نام