بارانلو

بارانلو

معنی کلمه بارانلو در لغت نامه دهخدا

بارانلو. ( اِخ ) دهی از دهستان خسروشاه بخش اسکوشهرستان تبریز در 9هزارگزی شمال باختری مرکز اسکو و2هزارگزی شوسه تبریز به اسکو در جلگه واقع است. هوایش معتدل و 270 تن سکنه دارد. آبش از آجی چای و چشمه و محصولش غلات ، بادام و شغل مردمش زراعت و گله داری وراهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).

معنی کلمه بارانلو در دانشنامه عمومی

بارانلو یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان تازه کند بخش خسروشاه شهرستان تبریز واقع شده است.
که نزدیک به ۱۲۹۰ نفر جمعیت و حدودا ۳۹۱ خانوار را دارا میباشد. شهرک بارانلو طی یک دهه اخیر تبدیل به ویلایی ترین روستا نسبت به روستا های همجوار شده که این روستا رو به یکی از خوش بافت ترین و مدرن ترین ویلا های ساخته شده منطقه کرده است. این شهرک با دارا بودن مردمان مهمان نواز و بی آزار در منطقه بسیار معروف هست.

جملاتی از کاربرد کلمه بارانلو

اما وجه تسمیه دیگر این روستا که معتبرتر می باشد و در کتاب اسامی کهن روستاهای شهرستان میانه تالیف دکتر فیروز سیمین فر ذکر گردیده چنین است: ((اسم بارانقار واژه ای مرکب است که از دو بخش باران+قار تشکیل شده.طایفه قره قویونلوها معروف به بارانلو بودند،باران ازاسامی قدیم مردان است که هنوز دربین ترکهای آذری برای مردان استفاده می شود.واژه بارانلو و بارانلی از اسم شخص مذکر "باران" و پسوند اسم ساز "لو" و "لی" ساخته شده است.