باراده
جملاتی از کاربرد کلمه باراده
پس با اين بيان دو مطلب روشن گرديد، اول اينكه همانطور كه خود انسان مانند سايرذوات طبيعى ، وجودش مستند باراده الهى است ، همچنين افعالش نيز مانندافعال ساير موجودات طبيعى ، مستندالوجود باراده الهى است ، پس اينكه معتزله گفته اند:كه وجود افعال بشر مرتبط و مستند بخداى سبحان نيست ، از اساسباطل و ساقط است .
پس اراده و مشيت ، اگر تحقق پيدا كند، معلوم ميشود تحقق آن مراد به اراده خداى سبحان ومشيت او بوده ، و همچنين افعاليكه از ما سر مى زند مراد خداست ، و خدا خواسته كه آنافعال از طريق اراده ما، و با وساطت مشيت ما از ما سر بزند، و اين دو يعنى اراده وفعل ، هر دو موقوف بر امر خداى سبحان ، و كلمه (كن ) است . پس تمامى امور، چه عادى ،و چه خارق العاده ، و خارق العاده هم ، چه طرف خير و سعادت باشد، مانند معجزه و كرامت ،و چه جانب شرش باشد، مانند سحر و كهانت ، همه مستند باسباب طبيعى است ، و در عيناينكه مستند باسباب طبيعى است ، موقوف باراده خدا نيز هست ، هيچ امرى وجود پيدا نمىكند، مگر بامر خداى سبحان ، يعنى باينكه سبب آن امر مصادف و يا متحد باشد با امرخداى تعالى .
خواهى گفت امور مجرده هم مانند امور مادى همينطورند، يعنى در مورد تزاحم غلبه با قوىتر است ، در پاسخ ميگوئيم : درست است ، ولكن در امور مجرده ، تزاحمى پيش نمى آيد،مگر آنكه آن دو مجردى كه فرض كرده ايم تعلقى به ماديات داشته باشند، كه دراينصورت اگر يكى قوى تر باشد غلبه مى كند، و اما اگر تعلقى بماديات نداشتهباشند تزاحمى هم نخواهند داشت ، و مبدء نفسانى مجرد كه باراده خداى سبحان هموارهمنصور است وقتى بمانعى مادى برخورد خدايتعالى نيروئى بآن مبدء مجرد افاضه مىكند كه مانع مادى تاب مقاومت در برابرش نداشته باشد.
حال كه چنين شد، ميگوئيم : تاءثير اراده ازليه در اينكهفعل نامبرده ضرورى الوجود شود، مستلزم آنست كهفعل باختيار از فاعل سر بزند، چون گفتيم : چنين فعلى متعلق اراده ازليه است ، درنتيجه همين فعل مورد بحث ما بالنسبه باراده ازلى الهى ضرورى ، و واجب پس ارادهفاعل نام برده در طول اراده خداست ، نه در عرض آن ، تا با هم جمع نشوند، و آنوقتبگوئى : اگر اراده الهى تاءثير كند، اراده انسانى بى اثر وباطل ميشود، و بهمين بهانه جبرى مذهب شوى .