بار شکسته

معنی کلمه بار شکسته در لغت نامه دهخدا

بار شکسته. [ رِ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مجلس پادشاهی پایان یافته. بارگسسته. بهم خورده. تمام شده. خاتمه یافته :
هرگز نشود دامن زایر بدر او
از شِستَن و نایافتن بار شکسته.سوزنی.و رجوع به بار گسستن شود.

معنی کلمه بار شکسته در فرهنگ فارسی

مجلس پادشاهی پایان یافته

جملاتی از کاربرد کلمه بار شکسته

بینی آدرین ۳ بار شکسته شده‌است. او در سال ۱۹۹۲ در یک تصادف موتورسیکلت از روی یک ماشین پرتاب شد و به شدت صدمه دید و حدود یک ماه در بیمارستان بستری بود. در سال ۱۹۹۹ بینی آدرین در پشت صحنهٔ فیلم شکست اما او حاضر نشد که بینی‌اش را جراحی کند و آن را یکی از ویژگی‌های مهم خود معرفی کرد.
پرواز به بال دیگران همچون تیر صد بار شکسته چون کمان باشی به