بار خدایا

معنی کلمه بار خدایا در لغت نامه دهخدا

بارخدایا. [ خ ُ ] ( اِ مرکب ) یعنی ای خدای بزرگ ! ( برهان : بارخدا ) ( هفت قلزم : بارخدا ) ( دِمزن ). اللهم ! : گفت بارخدایا من میدانم که تو خدای بر حقی. ( قصص الانبیاء ص 89 ). بارخدایا تو یونس را بمابازده. بارخدایا بتو گرویدیم. ( قصص الانبیاء ص 136 ).
بارخدایا اگر ز روی خدایی
طینت انسان بآخشیج سرشتی.( منسوب به ناصرخسرو ).گفتیم بارخدایا این چیست ؟ گفت آن همه منم نه غیر من. ( تذکرة الاولیاء ). داود بگریست و گفت : بارخدایا آنکه معجون طینت او از آب نبوتست... ( تذکرة الاولیاء ).
بارخدایا مهیمنی و مقدر
وز همه عیبی مقدسی و مبرا.سعدی.

معنی کلمه بار خدایا در فرهنگ فارسی

یعنی خدای بزرگ

جملاتی از کاربرد کلمه بار خدایا

تو گشا بار خدایا در فتحی بر من که اگر تو نگشایی ز کجا بگشاید
بده تو بار خدایا درین خجسته سفر هزار نصرت و شادی هزار فتح و ظفر
یکی از بزرگان بازرگانی را به خواب دید گفت، «خدای تعالی با تو چه کرد؟»، گفت، «پنجاه هزار صحیفه در پیش من نهاد، گفتم: بار خدایا این همه صحیفه گناه است، گفت: با پنجاه هزار کس معاملت کرده ای، هر یکی صحیفه یکی است، گفت: در هر یکی صحیفه خویش دیدم با وی از اول تا آخر». و در جمله اگر دانگی در گردن وی بود که به تلبیس وی را زیان کرده باشد گرفتار شود. و هیچ چیز وی را سود ندارد تا از عهده آن بیرون نیارد.
و در اخبار موسی کلیم است علیه السلام که او را علّتی پدید آمد، طبیبان گفتند داروی این علّت فلان چیزست، موسی گفت دارو نکنم تا اللَّه خود عافیت فرستد و شفا دهد، آن علّت بر وی دراز گشت، گفتند ای موسی این دارو مجرّبست اگر بکار داری در آن شفا بود، موسی (ع) نشنید و دارو نکرد تا از حق جلّ جلاله وحی آمد که بعزّت من که تا تو دارو نخوری من شفا ندهم، موسی دارو بخورد در حال شفا آمد، موسی را چیزی در دل آمد که بار خدایا این چونست؟! وحی آمد که یا موسی تو چونی مپرس و سنّتی که ما نهاده‌ایم اسرار آن مجوی که کس را باسرار الهیّت ما راه نیست و گفتن چون و چرا روا نیست، اینست بیان درجه اوّل در توکّل که هم اسباب بیند هم مسبّب اما داند که اسباب از مسبّب است و خلق از خالق، همه از یک اصل می‌رود و فاعل یکی بیش نیست و بر دیگری حوالت‌ نیست و بنده تا درین مقامست در تفرقه است که در دایره جمع نیست، چون ازین درجه برگذشت توکّل راضیانست و آن حال صدّیقانست که از مسبّب و اسباب نپردازند همه یکی را بینند و یکی را شناسند، دیگران کار باو سپارند و ایشان خود را باو سپارند، دیگران ازو خواهند و ایشان خود او را خواهند، دیگران بعطا آرام گیرند و ایشان بمعطی آرام گیرند، این توکل چراغی است در دل که اینک منم، ندائیست در گوش که ایدرم نشانیست روشن که با توام.
هوس قلیه کدو دارم و اندیشه نان این مرادست مرا، بار خدایا برسان
دارم امروز تمنی طبق بغرائی برسان بار خدایا به کرم از جایی
استاد ابوعلی گوید که داود عَلَیْهِ السَّلامُ روزی بصحرا بیرون شده بود تنها، خداوند تعالی بدو وحی فرستاد که ای داود چونست که ترا تنها می بینم گفت بار خدایا شوق تو اندر دلم اثر کرده است و مرا از صحبت خلق باز داشته است گفت برو باز نزدیک ایشان شو اگر تو بندۀ گریختۀ را باز درگاه من آری نام تو اندر لوح محفوظ از جمله اسپهسلاران اثبات کنم.
بزرگ بار خدایا گر افتخار کنی تو را سزد که سر اهل افتخار تویی
ببخش بار خدایا به فضل و رحمت خویش که دردمند نوازی و جرم بخشایی
و گروهی گویند از مدعیان که: «ما را سماع بر خلاف این می‌افتد که هست.» و این محال باشد؛ از آن‌چه کمال ولایت آن بود که هر چیزی چنان بینی که هست تا دیده درست باشد و اگر بر خلاف بینی درست نیاید ندیدی که پیغمبر علیه السّلام چه گفت؛ قوله، علیه السّلام: «اللهُمَّ أرِنَا الْأشْیاءَ کماهی. بار خدایا بنمای ما را هر چیزی چنان که آن است.» و چون دیدنِ درست مر چیزها را آن بود که ببینی بر آن صفت که هست، پس سماع درست نیز آن بود که بشنوی هر چیزی را چنان که هست آن چیز اندر نعت و حکم.