بار جستن

معنی کلمه بار جستن در لغت نامه دهخدا

بار جستن. [ ج ُ ت َ ] ( مص مرکب ) رخصت یافتن. اجازت گرفتن برای دخول بنزد شاه یا امیری :
بر درگهش نشسته بزرگان و مهتران
ازبهر بار جستن و بر ما گشاده در.فرخی.

جملاتی از کاربرد کلمه بار جستن

خرد درجهان چون درخت وفاست وزو بار جستن دل پادشاست
بر درگهش نشسته بزرگان و مهتران از بهر بار جستن و بر ما گشاده در
ز دود تنگ فضای سپند این محفل به دوش ناله‌ گرفته‌ست بار جستن خویش