باده کشی
جملاتی از کاربرد کلمه باده کشی
گر کشم باده از لعل لبت کار مدار زانکه از لعل لبت باده کشی کار منست
زاهد از باده کشی منع «وفایی» چه کنی؟ کز ازل آب و گلش بر در میخانه زدند
وحشی که همیشه میل ساغر دارد جز باده کشی چه کار دیگر دارد
از باده کشی تر نشود دامن تقوی در کعبه توان طاعت میخانه قضا کرد
مستی و باده کشی ها که شدی پیشهٔ ما شیوهائی است که از چشم تو آموختمی
گر در بهشت باده کشی فتنه گل کند ساغر کشی به گوشه ی میجانه خوشتر است
جز باده کشی و مهر ورزی کاری بجهان دگر نداریم
امشب ای ماه کجا ساخته ای باده کشی نگه از چشم تو مستانه برون می آید
منع ما چد کنی این همه مشتاق که هست عشق بازی فن ما باده کشی پیشه ما
تو نوش خوری دایم و بدخواه خورد زهر تو باده کشی دایم و بدخواه کشد باد